یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

فیلم نبرد سواستوپل

تمبر روسی یادگار لودمیلا پاولیچنکو

فیلم جنگی اگه دوس داشته باشید فیلم نبرد سواستاپول رو توصیه می کنم ببینید. البته این فیلم درباره نبرد سواستاپول و محاصره ی اون به دست ورماخت نیست بلکه در گیر و دار نبرد زندگی یکی از تک تیراندازهای زن ارتش سرخ رو روایت می کنه. ارتش سرخ در طی جنگ جهانی دوم در حدود 800 هزار زن رو در واحدهای رزمی خودش (نه در آشپزخونه و بیمارستان و ...) به کار گرفت. قسمت عمده ای از اونها توی نیروی هوایی خلبان شکاری بودن و تعداد زیادی شون هم تک تیراندازهای نیروی زمینی. جالبه که بدونید ما در طی جنگ با عراق هیچ وقت نتونستیم جمع رزمنده های سپاه و ارتش رو به 500 هزار نفر برسونیم و اگر هم میرسوندیم اصولا تدارکات کافی براشون نداشتیم.

موزیک ویدئوی زیر رو با هم ببینید که موزیک متن فیلم هست به علاوه ی صحنه هایی از اون.

بعد از موزیک ویدئو هم می تونید فیلم اصلی رو ببینید با زیرنویس فارسی.

ای دوست تولدت مبارک/گاگول تولدت مبارک

https://s17.picofile.com/file/8424455484/Italian_Hesher_natalie_portman_29215036_599_841.jpg

کسانی که منو میشناسن میدونن که امشب تولدمه و خوب چون منو میشناسن پیام تبریک نمیفرستن و البته تلفنی هم تبریک نمیگن چون میدونن که احتمالا با فحش خ... طرف میشن. اینه که بیخودی شیرجه نزنید به سمت گوشی تون که پیام تبریک بفرستید. اصولا مناسبتهای سالیانه از دید من فقط برای آدمهای متوسط احمق میخوره. آدمی که سرش به تنش بیارزه انقدر از وجودش زندگی میجوشه که برای شاد بودن و شاد زیستن نیازی به این دوپینگهای احمقانه نداره.... خود مستقل با خودش حال می کنه و از این حال کردنش لذت میبره... نه نیازی به کسی داره که وجودش رو به خودش اثبات کنه و نه به چیزی. واقعا چه فرقی میکنه که الان عید نوروز باشه یا جشن سده یا جشن مهرگان یا شب چارشنبه سوزی یا مثلا تولد رضا کیانی؟

اما توی این مناسبتها تولد از همه احمقانه تره. چرا؟ به این دلیل ساده که یادت میاندازه که یه سال دیگه رو در غفلت و بیخبری و معصیت گذروندی و یه سال به مرگ احمقانه ت نزدیک تر شدی و هیچ غلطی م نکردی و کلا هیچی به هیچی... فقط اکسیژن خدا رو بی خودی حروم کردی و بس.... حالا سوال اینه که توی این هاگیر واگیر چه میشه کرد؟ واضحه که هیچ. در وضعیتی که به قول حضرت حافظ «جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است» بهترین کار هیچ کاری نکردن است و مانند این عزیز دل برادر شکستن قفس طلایی که خودمون و با کمک دیگرون درست کردیم و استفاده از تکنولوژی دایورت کردن امور جاری و لاحق به شخم مبارک در جهت رسیدن به یک زندگی خیام وار.

خلاصه: ایکه 50 رفت و درخوابی ...

قهرمان ملی چین یا قهرمان چین کمونیست؟

Hero poster.jpg

دیشب دوباره (برای بار سوم فکر کنم) قهرمان رو دیدم. اینبار به جای تمرکز بر جنبه های اکشن و رزمی فیلم فکرم را متوجه جنبه های فلسفی تر داستان کردم. به نظرم این فیلم یکی از بهترین هدایایی بود که کارگردان بزرگی مثل ژانگ ییمو می توانست به دولت کمونیستی چین اهدا کند.

خلاصه داستان این است که یک آدمکش ماهر برای انتقام از نابودی کشورش به دست امپراطور چین سعی می کند تا با سه نفر دیگر از دشمنان امپراطور هم دست بشود و به درون کاخ امپراطور راهی پیدا کند. ییمو مضمونهای فرعی زیادی را در فیلمش نشان میدهد از جمله رابطه ی بین هنرهای رزمی و خطاطی و موسیقی، روابط استاد و شاگردی و ... اما  مهمترین مضمون فیلم شرایط کشور داری در کشوری مانند چین است. پیام ییمو به بیننده به صورت فهرست وار:

  1. آن حاکمان دیکتاتوری را که شما فکر می کنید ظالم و بی ترحم هستند در حقیقت حکمرانهای مردم دوستی هستند که به خاطر عشق عمیقشان به مردم ناچارند تا دست به بعضی از خشونت ها بزنند.
  2. کشوری که به دست یه حاکم سلطه گر و متعصب اداره بشود بهتر از کشوری است که در هرج و مرج و شورش به سر ببرد.
  3. برای اداره ی کشور چاره ای جز قوانین خشک و اجرای سختگیرانه و منظم آنها نیست.
  4. یک حاکم دیکتاتور را هیچ کس درک نمیکند. او همیشه تنها و با رویاهایش زندگی می کند.

https://s16.picofile.com/file/8423845118/2_2.jpg

دیدن این فیلم به کسانی که دوست دارند صحنه های رنگی و کارت پستالی ببینند توصیه می شود و به کسانی که با هر نوع دیکتاتوری سر ناسازگاری دارند توصیه نمیشود. لازم به توضیح نیست که اگر این گونه دیکتاتوری ها در تاریخ جواب میداد امپراطوری چنگیز و تیمور و .... تا حالا ادامه پیدا کرده بودند. حکومت کردن به ویژه در عصر جدید نیاز به مهارتهایی دارد که در ذهن بزرگترین نوابغ فلسفه و سیاست قبل از رونسانس نمی گنجد.

باجه تلفن

https://s17.picofile.com/file/8423707776/Phone_Booth_650x403.jpg

 

من فک می کنم هر ایرانی دست کم باید سالی یه بار فیلم باجه تلفن رو بشینه و با دقت ببینه. باجه تلفن داستان عجیبی نداره ولی به صورت عجیبی روایت میشه. سراغ روایت نمیرم که فیلم اسپویل نشه اما درباره داستان فیلم یه پارگراف می نویسم.

باجه تلفن داستان یه شبکه است. شبکه ای از دروغ های کوچیک و بزرگ که مثل یه تار عنکبوت به هم بافته می شن. هدف اینه که با این تار دیگرون رو به تله بندازیم. کم کم از دروغ های کوچیک شروع می کنیم و به دروغ های بزرگتر می رسیم. قصد داریم تا با دروغ هایی که از خودمون درمیاریم خودمون رو آدم مهمی نشون بدیم، مهمتر از اون چه که هستیم، خودمون رو موفق نشون بدیم، خودمون رو عاشق جلوه بدیم، خودمون رو برتر نشون بدیم و ... اما در حقیقت اونی که توی این دام میفته اول از همه خود ماییم... این دروغ های ریز و درشت وقتی در هم تنیده میشن که ما بتونیم قسمتی از ذهن مون رو به این باور برسونیم که این دروغ ها حقیقت دارن یا دست کم  که میتونند ما رو سریعتر به مقصد برسونن...یه چن تا شورت کات بی ضرر

اما شاید کسی شانس بیاره و با یه آینه روبرو بشه... آینه ای که بتونه به شخص نشون بده که خود واقعیش چیه و کیه... ازکجا اومده و تا کجا میتونه بره... شخص تنها با کنار زدن این پرده های دروغ و ریاکاری و روبرو شدن با خود واقعی ش هست که شاید این شانس رو داشته باشه که تکونی به زندگی ش بده.

اما این آینه رو از کجا میشه پیدا کرد... تنهایه دوست واقعیه که میتونه خود واقعی ت رو به خودت نشون بده.... دوست رو هم که به قول روباه شازده کوچولو توی مغازه ها نمی فروشن... به همین دلیله که همه مون تا گردن غرق شدیم توی این مرداب دروغ و دریغ.

Phone Booth movie.jpg

باجه تلفن (2002) به کارگردانی ژوئل شوماخر و هنرنمایی به یاد ماندی کالین فالر و فارست ویتاکر همیشه در تاریخ سینما جاودانه باقی خواهند ماند.

شاهزاده روم، فانتزی در برابر تاریخ

شاهزاده روم،انیمیشن،فیلم،اکران،اخبار هنری، «شاهزاده روم»

قبل از مطالعه ی این پست بد نیست که اینجا را هم بخوانید.
با توجه به رشد روز افزون اکران فیلمهای تاریخی ،چه در داخل و چه در خارج ایران، مدتی بود که در نظر داشتم نیم نگاهی به چنین فیلمهایی بیندازم. سوال اصلی ،که تیتر این پست هم هست، در این است که یک فیلم تاریخی تا چه حد تاریخی است؟ یا به عبارت بهتر مؤلف/کارگردان/ فیلم نامه نویس تا چه حد به تاریخ وفادار بوده اند؟ اگر بخواهیم به صورت دم دستی به این سوال پاسخ بدهیم باید بگوییم که "هیچ". هیچ فیلم تاریخی نیست که بتواند کاملا به تاریخ وفادار باشد. حتی اگر دست اندرکاران آن بخواهند که چنین پروژه ای را به انجام برسانند محدودیتهای زیادی وجود دارد که آنها را از این امر باز می دارد.
به عنوان مثال از محدودیتهایی چون نمونه های زیر می توان نام برد:
1-محدودیت زمان اکران: سبب می شود فیلم به صورت خلاصه دربیاید. اگر به خاطر داشته باشید فیلم پیغامبر(که در ایران با نام محمد(ص) رسول الله آن را می شناسیم) اشاره ای به جنگهای خیبر و خندق و حنین و ... نداشت.اگر مصطفی عقاد می خواست که به تمام وقایع زندگی حضرت رسول اکرم(ص) اشاره هم بکند نیاز به ساختن یک سریال یا مینی سریال داشت.
2-محدودیت در منابع تاریخی: کمبود منابع معتبر تاریخی سبب می شود که سازندگان فیلمهای تاریخی ناچار باشند که برای ساختن فیلم شان تا حد زیادی به تخیل روی بیاورند. چنین معضلی را به نوعی می توان در سریال حضرت یوسف(ع) دید.
3-محدودیتهای دینی-فرهنگی: بعضی فشارهایی که از سوی مردم/نخبگان به فیلم سازان وارد می شود سبب می شود که فیلم ساز در بعضی زمینه ها دست به عصا راه برود. مسائلی چون نمایش حضرت عباس(ع) را چندی پیش در کشور خویش شاهد بوده ایم.
4- محدودیتهای مالی: که سبب می شود فیلم ساز از بازسازی بعضی از صحنه ها و لوکیشن ها طفره برود.
5-محدودیتهای دراماتیک: وفادار بودن کامل به تاریخ سبب می شود که در بعضی از موارد یک اثر سینمایی کشش لازم را برای بییننده نداشته باشد و فیلم ساز ناچار باشد تا با اضافه کردن تخیل شیب دراماتیک فیلم را افزایش دهد.
6- و دست آخر نگاه خاص مؤلف/فیلم ساز به یک شخصیت تاریخی ممکن است که سبب بشود وی بهتر یا بدتر از آنچه که بوده به نمایش درآید. مثلا اگر یک فیلم ساز هندی بخواهد شخصیت نادرشاه افشار را به تصویر بکشد بعید است که همان تصویری را به دست بدهد که یک فیلم ساز ایرانی. بالعکس اگر یک فیلم ساز ایرانی بخواهد فیلمی درباره ی چنگیز خان بسازد فکر نکنم که شباهتی با فیلمی داشته باشد که توسط یک فیلم ساز مغول درباره ی این شخصیت تاریخی ساخته شده است.
به هرحال اگر واقعا فیلم سازی قصد داشته باشد که یک اثر تاریخی بسازد دست وی چندان هم بسته نیست و می تواند با اضافه کردن چند نقش فرعی، کمی تخیل و کمی داستان پردازی یک روایت تاریخی قابل قبول عرضه کند. به جای خود نمونه هایی از این دست فیلم های تاریخی را معرفی خواهیم کرد.

اما بحث امروزمان درباره ی فیلم انیمیشن شاهزاده روم...
... نفس ساختن چنین انیمیشنی حرکتی است مبارک و فرخنده در صنعت سینمای کشور چرا که هم نشان داد که دست اندر کاران این نوع سینما توانایی ساخت یک فیلم (از نظر تکنیکی) حرفه ای را دارند و هم نشان داد که موضوعات تاریخی زیادی وجود دارد که می توان دست مایه ی ساخت آثار انیمیشن کرد.
اما چند نکته ی تاریخی هم درباره ی این فیلم وجود دارد که اشاره به آنها کم بدک نیست:
1- انیمیشن شاهزاده ی روم در حالی زندگی شاهزاده ی روم را به تصویر می کشد که در آن زمان قرنها از فروپاشی روم گذشته بود. اصولا این غلط رایج (که فکر می کنم ناشی از کم دقتی نویسندگان کتابهای درسی ما باشد) در بین ایرانی ها فراگیر است که روم و بیزانس را یکی می گیرند در حالیکه تفاوت بین روم بیزانس مانند تفاوت بین ایالتهای شمال و جنوب آمریکا است در زمان جنگهای داخلی. خلاصه اینکه اگر کسی در زمان خلفای عباسی روم شاهزاده ی پیدابکند پس من هم فضانورد هستم.
2- شاهزاده ی روم بیزانس (قسطنطنیه) ای را به تصویر می کشد که مردم آن مسیحی هستند ولی هیچ کدام در هیچ حالتی صلیب نمی کشند حتی در کلیسا(صلیب کشیدن بر روی سینه تقریبا از قرن چهارم میلادی به بعد در جهان مسیحیت معمول بوده است). اصولا فیلم شاهزاده ی روم مسیحیانی را به تصویر می کشند که چندان مسیحی نیستند. حتی کشیش اعظم شهر بیزانس هم بیشتر به یک پیشگو می ماند تا یک کشیش. البته مسلمانان این فیلم هم چندان مسلمان نیستند و چیزی ظاهری که دال بر مسلمان بودن آنها باشد نمایش داده نمی شود مگر کپه ای ریش و پشم.
3- در کلیساهای بیزانس هیچ تمثالی از حضرت عیسی (ع) و حضرت مریم(ع) به نمایش در نیامده است. ظاهرا نویسندگان فیلم نامه چون گمان می کردند که ساختن تمثال و مجسمه از اولیاء خدا در اسلام حرام است حتما باید در مسیحیت نیز چنین باشد.
4- دشمن در حالی به شهر بیزانس می رسد که مدتها در خاک این کشور پیشروی کرده و هیچ کسی به قیصر روم!!! (منظور قیصر بیزانس است البته) اشاره ای نمی کند که محیای جنگ شود. انگار نه انگار که بیزانس یکی از کهن ترین امپراطوریهای جهان بوده و قرنها دارای دستگاه های اطلاعاتی و پیچیده ی جاسوسی بوده است. ارتش دشمن (که البته معلوم هم نیست کدام دشمن) به راحتی وارد خاک بیزانس می شود و شهر بیزانس را به راحتی آب خوردن اشغال می کند؛ به همین راحتی و قشنگی. معلوم هم نیست که ارتش بیزانس تا آن موقع کجا بوده و چه می کرده؟ شما نقشه ی پایین را به دقیت نگاه کنید و ببیند که اگر یک سپاه مسلمین می خواسته تا خود را به بیزانس برساند باید چند صد کیلومتر راه می پیموده. احتمالا نویسندگان فیلم نامه بیزانس را با کویت اشتباه گرفته اند.

نقشه ی امپراطوری بیزانس در سال 867 میلادی(دو سال قبل از تولد امام زمان (عج))
5- بنا به روایات شیعه امام حسن عسگری(ع) در یک قلعه ی نظامی یا نوعی دژ/سربازخانه زندانی بوده در صورتی که در فیلم ایشان را در خانه ای محصور نمایش داده اند.
6- جالبترین قسمت داستان از نظر من این است که در بازار برده فروشان حضرت نرجس خاتون(ع) بر سر اینکه به چه کسی فروخته شود با برده فروش شروع می کند به چانه زدن. جل الخالق!!! یعنی برده فروشی در آن دوران انقدر کار دموکراتیکی بوده که برده فروش برای فروش برده اش با خود برده مشورت می کرده؟
7- کشیش اعظم در سخنرانی خود اشاره می کند که در 68 جای کتاب مقدس به ظهور موعود اشاره شده که البته در اعتراض یکی از شنوندگان می گوید این موعود غیر از حضرت عیسا(ع) است. یعنی واقعا در 68 جای تورات و انجیل به موعودی غیر از حضرت عیسا(ع) اشاره شده است؟ جل الخالق. من که به شخصه باور نمی کنم (محض اطلاع دوستان این حقیر هر 4 انجیل استاندارد را خوانده ام و در هیچ یک از آنها به موعدی این چنین اشاره نشده بود).
نقد دیگر مسائل فیلم (از نظر فیلم نامه و کارگردانی و غیره) را واگذار می کنم به اهل فن که در خانه اگر کس است....