یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

سرزمین من خسته خسته از جفا؛ قسمت اول

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/8/8c/The_Man_Who_Would_Be_King.jpg

با افغانستانی های مقیم ایران اگر که صحبت کنید، اکثریت شان دخالتهای خارجی را عامل نابسامانی وطنشان می دانند. حال فرقی نمی کند که قدرتهای منطقه ای را مقصر بدانند یا قدرتهای اروپایی و فرامنطقه ای را، همگی در ضلال مبین به سر می برند. افغانستان اگر که همه قدرتهای خارجی آنجا را ترک کنند و تمام همسایگانش هم قول بدهند که در آنجا دخالت نکنند روی آسایش را نخواهد دید. علتش انقدر ساده و روشن است که از فرط روشنی به چشم نمی آید. ساختار فرقه ای، قبیله ای و عشیره ای افغانستان به گونه ای است که این کشور هیچگاه توسط سرنیزه یک حکومت مرکزی متحد نخواهد شد. هر قومیت و فرقه دینی در این کشور خود را بر حق و دیگران را بر باطل می داند و حاضر نیست که زیر یوغ دیگری بروند. در نهایت هر قومی یا فرقه ای هم که در افغانستان حاکم بشوند بعد از مدتی با شورشهایی در این گوشه و آن گوشه مواجه خواهند شد.

مطالعه تاریخ از این رو سودمند است که شما را به دنبال کردن شباهتها راهنمایی خواهد کرد.نگاهی به منطقه بکنید.

کدام کشورها سعی کردند تا یک چهل تکه قومی قبیله ای را زیر یوغ یک حکومت موقتی در بیاورند و چقدر موفق بودند؟ ایران رضا شاه؟ عراق صدام حسین؟ سوریه اسد؟ لیبی قزافی؟ همه این حکومتها دیر یا زود دچار فروپاشی شدند. امروزه لبنان، سوریه، عراق، یمن، سودان، لیبی و بحرین همگی کشورهایی هستند با درصدی از ناپایداری و گریز از مرکز، بعضی بیش و بعضی کم. در بسیاری از شهرهای این کشورها حکومت مرکزی اصلا محلی از اعراب ندارد. ممکن است که یک یا چند عامل خارجی یا داخلی به صورت موقت یک همگرایی نسبی در این کشورها بوجود بیاورند، اما پس از چندی آسایش و آرامش این کشورها بازهم به سوی تجزیه می روند. الان سوریه، لیبی و یمن تقریبا ساکت شده اند. چرا؟ به این علت ساده که تقریبا هر سه کشور به صورت عملی تجزیه شده اند و حکومت واحدی را نمی توان دیگر در آنها سراغ گرفت. عراق که هنوز درگیر کشاکشهای قومی در شمال است هنوز به صورت عملی تجزیه نشده است. کردستان عراق که راه جدایی در پیش بگیرد عراق هم آرام خواهد گرفت.

الان اگر در منطقه نگاه کنید تنها کشورهایی پایدار و استیبل هستند که کمترین میزان اقلیتهای قومی یا دینی را دارند. قطر و کویت از نظر قومی تقریبا یک دست هستند و کمترین دردسر را دارند. سعودی از نظر دینی تقریبا یکپارچه است و اقلیت شیعی آن به قدری جمعیت ندارد که وضعیت را ناپایدار کند. اردن هاشمی از زمانی که فلسطینی ها را بیرون کرد تقریبا یک دست شده و کمترین میزان بحرانهای قومی را دارد. عمان پس از شورشهای قومی (که رنگ و بوی کمونیستی داشتند) به آرامش رسیده است.

بر همین اساس، و با همین فرمان، اگر بخواهیم برویم جلو و نسخه بپیچیم، تنها چاره برای افغانستان تجزیه شدن آن است. تجزیه افغانستان به چند واحد سیاسی جدا از هم و کوچکتر ، عمل جراحی دردناکی است که هم درد دارد، هم خونریزی و هم هزینه. اما برای نجات جان بیمار چاره ای جز آن نیست.

اشکالی که هست در این واقعیت است که الان در خاورمیانه (در تمامی کشورهای خاورمیانه) هر کلمه ای را می توانند تحمل کنند جز "تجزیه". انگار که واژه تجزیه از لغتنامه شیطان برگرفته شده باشد. هر حرفی و هر اشاره ای به تجزیه به عنوان کفر مطلق در نظر گرفته می شود در صورتی که برای بسیاری از موارد تنها چاره و بهترین چاره تجزیه است. به یوگوسلاوی سابق نگاه کنید که بعد از 20-30 سال توی سر همدیگر زدن امروزه با صلح و صفا زندگی می کنند. به ایتالیا نگاه کنید که پس از جدا شدن از اسپانیا چگونه پیشرفت کرد. به هلند نگاه کنید که چگونه از زیر سلطه هابزبورگ درآمد و راه ترقی را گشود.

برای اینکه ببینید افغانستان از نظر فرهنگی در چه حال و هوایی است فیلم مردی که می خواست شاه بشود را ببینید. اوضاع از آن موقع تا امروز چندان هم فرق نکرده است.

آبی که سربالا رفت

https://s19.picofile.com/file/8439441000/939699_8303_b.jpg

کشورهای همسایه ی افغانستان که طالبان را شاخ کردند تا با آن آمریکایی ها را بتارانند بدانند گه این شاخ عنقریب ماتحت مبارک آنها را هم خواهد درید.

رضا کیانی

نو طالبان، نو داعش


رضا کیانی موحد

ادیان جدید، فرقه های جدید، ایدئولوژی های جدید و مکاتب جدید عموما خاصیتی تهاجمی دارند. پیروان آنها انگار که به گنجی دست یافته باشند، خود را مأمور به آن می بینند که این گنج را در میان تمامی مردم زمین تقسیم کنند، حال به رضایت اگر نشد به زور. برای آنان که جوان تر هستند نگاهی به ریشه ها شاید که بد نباشد. طالبان ریشه در مدارس دینی داشتند که با پول سعودی های وهابی و پشتیبانی سازمانهای اطلاعاتی پاکستان در پاکستان تأسیس شدند و از میان طلّاب علوم دینی یارگیری می کردند. اولویت آنها مجبور کردن شوروی (سابق) بود به بیرون بردن نیروهای نظامی خود از افغانستان. اسم رمز یک کلمه بود: جهاد با روسها. پس از پایان اشغال افغانستان جنگ داخلی بین گروه های مختلف جهادی آغاز شد. خلأ قدرت شکل گرفته سبب شد تا طالبان فرصت را مناسب ببینند. شهرها و ایالت یکی پس از دیگری توسط طالبان فتح شدند. همراه با فتح شهرها شهرت عجیب آنها به آدم کشی هم گسترش یافت. آنها جهاد را نه محدود به نیروی اشغالگر روس بلکه متعلق به هر کسی می دانستند که برداشتی غیر از برداشت آنها از دین داشت. از دید آنها اندکی از مردم افغانستان مسلمان بودند و بقیه یا به زور مسلمان می شدند یا به درک واصل.

اما خاصیت تهاجمی این ایدئولوژی جدید به زودی به دیوارهای سخت واقعیت برخورد کرد. از جمله این دیوارها یکی هم روابط بین الملل بود. تعریف های شداد و غلاظ طالبان از اسلام سبب شد تا دشمنان زیادی را در دنیای اسلام برای خود بتراشد. آمریکا که به بهانه ی 11 سپتامبر لشکرکشی خود را به افغانستان آغاز کرد همین دشمنان دست در دست کافران گذاشتند و بساط طالبان را از افغانستان جمع کردند.

طالبان که بی جا شد در تبعید سعی کرد نیروهایش را بازیابی و خود را بازسازی کند. این بار با کمک همان دشمنان سابقش به جنگ دشمن جدید می رفت. اولویت جدید شد جهاد با آمریکا. بیست سال گذشت و طالبان درس پشت درس یاد گرفتند، از جمله در روابط بین الملل. آنها فهمیدند که اگر قرار است دهی را بچاپی اول باید کدخدا را ببینی. اما افغانستان کدخدا زیاد داشت. بیست سال طول کشید تا طالبان بفهمد که در برابر هر کدخدا چه طور باید کرنش کند. جهاد با آمریکا هزینه داشت و این هزینه بالاخره باید از جایی تأمین می شد.

بیست سال پس از سقوط طالبان این گروه در حال اشغال تمامی خاک افغانستان است. دولت مرکزی فعلی اگر هم بتواند در بهترین حالت برقرار بماند محدود خواهد شد به چند شهر بزرگ و شاید تنها کابل. طالبان موافقت تمام طرفهای درگیر قضیه را جلب کرده تا در افغانستان حرف اول و آخر را بزند.

این قصه را قصد نداشتم بگویم که حال و روز امروز افغانستان را تحلیل کنم. حال و روز افغانستان نیاز چندانی به تحلیل ندارد: دولتی فاسد، افسرانی مزدور و سربازانی بی انگیزه. قصدم تحلیل روابط ایران بود و داعش. ایران با اسم رمز مبارزه با داعش به عراق و سوریه لشکر کشید. داعش هفت سال پیش در همان جایی قرار دارد که طالبان بیست سال پیش. آنها هم درس خواهند گرفت. آنها هم نیروهای خود را بازیابی و سازمان خود را بازسازی خواهند کرد. با ظاهری جدید یا کهنه بازخواهند گشت و قبل از چاپیدن ده حواسشان هست که کدخداها را ببینند. برای ثبت در تاریخ می گویم: اگر 13 سال دیگر دیدید که روزنامه ی کیهان در مدح داعش می نویسد تعجب نکنید.