یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

رها کن تا برسی

درباره مکتب/فلسفه تائوئیسم قبلا صحبت کردیم. فرصتی اگر بود بیشتر هم صحبت خواهیم کرد. کتابی که الان معرفی می کنم کتاب "دائو رابطه ها(تعادلی میان زن و مرد)" است. این کتاب را ری گریک نوشته و برگردان آن به پارسی توسط آقای ع پاشایی انجام گرفته است. کتابی که من دارم توسط انتشارات فراروان منتشر شده و چاپ دوم آن متعلق به سال 1381می باشد. تا آنجا که من می دانم کتاب تجدید چاپ نشده است. دائوی رابطه ها به بیان رابطه بین مرد و زن از دید تائوئیسم می پردازد. لازم به ذکر است که فلسفه ( به مفهومی که در جامعه ما استنباط می شود) در چین باستان سابقه نداشته است. مکاتب فکری چین باستان بیشتر به اخلاق پهلو می زنند تا اینکه بخواهند به حل مسائل ماورای طبیعی بپردازند. کتاب دارای میناتورهای چینی زیبایی است که آن را جذاب تر کرده اند. چند نمونه ای از شعرواره های این کتاب را آورده ام:

8

اگرش نگه دارند از دست بخواهد شد

                           از دست شده نگاه داشته خواهد شد

یک دیگر را چنان داشته باشید

                               که گویی نگه داشتی در میان نمی تواند بود

9

زیان کنی اگر تصاحب کنی

             ناکام آیی اگر بکوشی

                          و بشکنی اگر ستیزه کنی

رها کن

         تا برسی

تسلیم شو

              تا کشف کنی

برای اعتماد کردن خالی شود

و

پذیرفتن را سرافراز باش.

 سخت نمون است و سهل است و چه آسان در پی آن توان شد

چرا که آن را از بیرون نداده اند بلکه خود از درون می شود

12

نه تظاهر را می توان نگه داشت

                                        و نه ناراستی تا ابد پوشیده میماند

فقط آنها که فراموش کرده اند فریبکارند و ابلهان فریب

برای چشمانی که می بینند

                                این بازی چه ابلهانه است!

 در کجای جهان چیزی پنهان می ماند؟

پس کمی راستی

              بزرگتر از هزار حیلت زیرکانه

37

نه مرد به تنهایی هست و نه زن به تنهایی

سرشت یکی به دیگری نیاز دارد

چه غریب است پنجه در پنجه در افکندن با راهی که چیزها آن گونه اند

بسیار بخردانه تر است که راهی شویم که چیزها آن گونه اند

چه اندازه باید بزرگ شویم

                  به بزرگی مرد و زن

                           به بزرگی هر دو نیمه اکنون

66

کلمات مرد را از زن

                       یکی را از دیگری

                                               این را از آن جداکرده است

تا بدان جا که تنهافرزانگان می دانند چیزها را چگونه با هم بیامیزند

عاشقان یکدیگر را بدون کلمات و حتی

                                           بدون فهمیدن می یابند

 


ظرفت را بشوی

یک داستان دیگر از کتاب صدحکایت ذن:


نوآموزی نزد استاد جوشو آمد و گفت: من تازه به گروه برادران پیوسته ام و بی تابانه می خواهم اولین اصل ذن را بیاموزم.

جوشو پرسید:شامت را خورده ای؟

-بله خوردم.

-ظرفت را بشوی!

راهبان و دختر

حکایتی دیگر از کتاب ۱۰۰ حکایت ذن:

تانزان و اکیدو دو راهب ذن در خیابان گل آلودی در شهر قدم می زدند که به دختری با جامه ابریشمین برخوردند، او به خاطر گل و لای می ترسید از خیابان بگذرد، تانزان گفت: بیا دختر، و او را بغل کرد و از خیابان گذراند. دو راهب تا شب سخن نگفتند، سرانجام در دیر اکیدو نتوانست بی تفاوت بماند و گفت: راهبان نمی بایست به دختران نزدیک شوند، خاصه به دختران زیبایی چون او، چرا چنین کردی؟

تانزان گفت: دوست عزیز، من آن دختر را همانجا در شهر رها کردم، این تویی که او را با خود تا اینجا آورده ای!

کرامات کوچک

هنگامی که بانکئی به آرامی برای پیروانش سخن می گفت، سالکی به نام شین شو سخنان وی را قطع کرد و به پیروی از معتقداتش بصدای بلند به ذکر پرداخت،(او به معجزات و کرامات ایمان داشت و نجات و رهایی را در تداوم ذکر کلمات مقدس می دانست).

بانکئی از ادامه سخن بازماند و از سالک پرسید:

-چه می خواهی بگویی؟

سالک پرمدعا پاسخ داد: پایه گذار مذهب من در ساحل رودخانه می ایستاد و قلمی در دست می گرفت و پیروانش در طرف دیگر رودخانه می ایستادند و کاغذ بدست می گرفتند و پیشوای ما نام مقدس آمیدا را از آنطرف رودخانه از راه هوا، روی کاغذ می نوشت، آیا شما می توانید کراماتی این چنین داشته باشید؟

بانکئی گفت:

-نه، من فقط کرامات کوچکی دارم، مثلا وقتی گرسنه هستم می خورم، و هنگامی که تشنه هستم می نوشم و وقتی به من توهین می شود، فراموش می کنم.

حکایتی که خواندید متعلق است به کتاب "صدحکایت ذن". صدحکایت ذن را خانم دل آرا قهرمان گرد آوری و ترجمه کرده اند و نشر میترا به چاپ سپرده اند. نسخه ای که من دارم چاپ دوم (1376) است.

کتاب با توضیحاتی درباره ذن شروع شده و به شرح 100 حکایت از پیران خرد شرق دور می پردازد. حکایتهای انتخاب شده کوتاه و جذاب هستند و بیشترشان دارای نکاتی جالب و آموزنده هستند. در میان صفحات کتاب تصاویر و مینیاتورهایی هم چاپ شده اند که با وجود سیاه و سفید بودن چشم نواز می باشند.

بازهم اگر فرصت کردم حکایتهایی از این کتاب را در اینجا قرارخواهم داد انشاءالله.