یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

من همان کسی هستم که به دنبالش نمی گردی


یک روزنامه نگار پیر و تنها تصمیم می گیرد به مناسبت جشن تولد 90 سالگی اش به خود تجربه جنسـی با دختری باکره هدیه دهد. او از پاانـدازی کمک می گیرد ولی شب اول وقتـی وارد اتاق می شود که دختر خواب بود و دلش نمی آید که او را بیدارکند. کم کم پیرمرد دلباخته دخترک می شود. عشقی بدون کلام جریان می یابد که تمام زندگی پیرمرد را زیر و زبر می کند و در نهایت تصمیم می گیرد که باقی مانده عمرش را با دختر به سرآورد.

"خاطرات روسپـیان سودازده من" بر خلاف اسم غلط اندازش درباره روابط جنسـی نامشروع یا مشروع نیست. گابریل کارسیا ماکز در این اثر به رابطه بین انسانها پرداخته و عشق را از دیدی متعالی نگریسته است.

کتابی که من در دست دارم ،در حقیقت کپی آن را، ترجمه آقای کاوه میرعباسی است و چاپ انتشارات نیلوفر اما فکر می کنم که چاپ مجدد این کتاب ممنوع شده باشد. ترجمه یک دست و روان است و کلا آدم از خواندن کتاب لذت می برد. اگر دوست دارید نگاهی به جملات زیر از متن کتاب بیاندازید:

اولین تغییرها به قدری آهسته رخ می دهند که تقریبا به چشم نمی آیند و آدم کماکان خودش را از دورن همان طور که همیشه بوده می بیند، ولی سایرین از بیرون متوجه دگرگونی ها می شوند.

چقدر سرخی شرم خیانت پیشه است.

یکی از جذابیتهای سالخوردگی این است که دوستان مـؤنث چون ما را خارج از رده و کبریت بی خطر می دانند خود را مجاز به شوخی های تحریک آمیز جنـسی می دانند.

آنچه عالم را به تحرک وامی دارد عشقهای کامروا نیستند بلکه شیدایی های بدفرجام و بی سرانجامند.

ببر طعمه اش را خیلی دور نمی درد.

دیوانگان بی خطر، پیشگامان آینده اند.

رابطه جنـسی دلخوشی آدمیه که عشق را پیدانکرده.

این اوضاع خراب در سکوت، مثل لکه خون، همه جا پخش می شود.

من همان کسی هستم که به دنبالش نمی گردی.

من واسه یک همچی عشقی چی ها که نمی دم!

همیشه حتم داشتم حسادت بیشتر از عقل می فهمد و زودتر به حقیقت می رسد.

حیف می شود که بمیری و مزه هم آغـوشی توام با عشق را نچشیده باشی.