ابن منادی گوید: حسن بن عباس برای من نقل کرد، که وی از عبدالرحمن بن ابوحماد، و او از حکم ظهیر سدوسی و او از عبد خیر از علی علیه السلام شنیده است که در وقت رحلت پیغمبر (ص) در مردم حالت تشائم و بدبینی مشاهده می نماید، از این جهت سوگند یاد می کند جامه از تن برنگیرد مگر پس از جمع آوری قرآن، و بهمین منظور سه روز در خانه نشست و به جمع آوری قرآن پرداخت. و او اول کسی است که از حافظه خود قرآن را جمع کرد. و آن قرآن در خاندان جعفر نگهداری شد. و من در زمان ما نزد ابویعلی حمزه ی حسنی رحمه الله قرآنی بخط علی بن ابوطالب دیدم که چند ورق آن افتاده بود و آن قرآن در خاندان حسن بتوارث مانده بود. و ترتیب سوره های آن چنین است...
منبع : الفهرست ابن ندیم. ترجمه ی فارسی ص79
ذوالقرنین در جستجوی چشمه آب زندگانی به همراه بزرگان و دانشمندان قدم به وادی ظلمت گذارد. خضر(ع) به همراه هزار سوار به عنوان پیشقراول کاروان به اندازه یک منزل جلوتر از بقیه السیف کاروان حرکت می کرد. در جایی که ظلمت از همه جا بیشتر بود خضر چشمه آب حیات را یافت و از آن نوشید ولی ذوالقرنین که از عقب خضر می آمد راه را گم کرد و به محل چشمه نرسید. وی به مدت چهل شبانه روز به سیر ادامه داد تا از وادی ظلمات خارج شد و به جایی رسید که نه تاریکی وادی قبل را داشت و نه روشنایی آن چون روشنایی روز بود. پس از آن ذوالقرنین به محلی رسید که رنگهای آن رنگ سرخ رنگ چون مروارید درخشان بود و قصری عظیم مشاهده کرد. ذوالقرنین و همراهانش به در آهنی زیبای قصر رسیدند و در محاذات در قصر پرنده ی سیاهی معلق میان آسمان و زمین به نظر آمد. ناگاه پرنده فریادی کشید و پرسید کیستی؟ ذوالقرنین نام خود را بیان کرد و پرنده جواب داد ای ذوالقرنین آیا آنچه خداوند از قدرت و ثروت و سلطنت به تو عطا فرموده برای تو کافی نبود که سر به بیابان گذاشتی و در صدد سعادت مجهول افتادی؟ ذوالقرین به گریه افتاد و بدنش به لرزه درآمد. ذوالقرنین وارد قصر شد و از پله هایی که به بالای کنگره قصر می رفت بالا رفت. در آنجا مردی جوان و نیکو صورت با لباس سفید دید. جوان از ذوالقرنین پرسید تو کیستی؟ گفت نام من ذوالقرنین است. جوان گفت: ای ذوالقرنین به آنچه خداوند به تو عنایت فرموده قناعت نکردی و به اینجا آمده ای؟ ذوالقرین پرسید شما کیستید و اینجا چه می کنید؟ جوان گفت من صاحب صور هستم و به انتظار امر پروردگار و نزدیکی قیامت برای نفخه ی صور و برانگیختن خلایق. آنگاه سنگی به سوی ذوالقرنین افکند و گفت اگر این سنگ سیر شود تو هم سیر می شوی.
ذوالقرنین سنگ را برداشت و به سوی لشگریانش بازگشت و داستان را بازگو کرد. دانشمندان حاضر شدند و سنگ را در یک کفه ی ترازو گذاشتند و سنگی دیگر بهمان اندازه در کفه ی دیگر گذاردند، تعادل برقرا نشد. سنگ روی سنگ نهاده تا هزار سنگ باز هم تساوی حاصل نشد و در تحیر باقی ماندند. خضر پیش آمد و عرض کرد حل این معما را از من بخواهید. پس خضر سنگ اول را در یک کفه نهاد و در کفه ی دیگر سنگی هم حجم آن قرار داده و مشتی خاک بر روی آن بریخت. فورا دو کفه برابر و میزان شدند. تمام حضار تعجب کردند و به علم خضر اعتراف کردند. ذوالقرنین از خضر خواست که حکمت کارش را بیان کند.
خضر گفت ای ذوالقرنین صاحب صور این سنگ را به عنوان مثال در اختیار شما گذارده تا بفهمی مثل بنی نوع بشر و فرزندان آدم مثل آن سنگ است که اگر هزار سنگ هم روی آن بگذاری باز مساوی نشود ولی اگر قدری خاک بر روی آن بریزید سیر شود. آنچه خداوند به شما عطا فرموده شما را راضی نساخته و به دنبال بیشتر از آن به اقصار گیتی سیر و سفر کردید و به دنبال چیزی می روید که کسی آن را نیافته و به مکانی داخل شدی که کسی قبل از تو قدم در آن نگذاشته و حس برتری جویی و فزونی طلبی تو از بین نمی رود تا خاک گور بر روی پیکرت بریند و در خانه قبر مقام کنی و خاک گور تو را سیر نمیاد. ذوالقرنین از بیان خضر سخت منقلب و متأثر شد گریه بسیار کرده گفت راست می گویی و عزم بازگشت نمود.
تخلیص از خودم
تفسیر جامعه جلد چهارم حاجی سید ابراهیم بروجردی خلاصه صفحات 219 تا 227
اطلس تاریخی جهان یک دوره چهار جلدی است که هر جلد آن دارای 40 نقشه با شرح و توضیحات می باشد. مولف این کتاب کالین مک ایودی است و این کتاب با ترجمه ف.فاطمی و توسط نشر مرکز منتشر شده است.این نقشه های تنها بر روی اروپا و قسمتهایی از خاورمیانه تمرکز کرده اند و نقشه های کتاب ،جز چند استثنا، دیگر نقاط جهان را در بر نمی گیرند. با این حال نقشه ها و توضیحات آنها آموزنده و گویا می باشند. یکی از مزایای این اطلس در این است که پس از هر 4-5 نقشه یک نقشه جداگانه وجود دارد که به شرح وضعیت اقتصادی، مذهبی و فرهنگی نقشه های قبلی می پردازد. به علاوه، در هر نقشه وضعیت پراکندگی نژادهای مختلف به وسیله هاشورهای درون نقشه به نمایش درآمده اند.
فواصل تاریخی نقشه های درج شده در این اطلس مساوی نیستند. مثلا ممکن است فاصله زمانی دو نقشه با هم 20 سال و فاصله زمانی نقشه های بعدی 70 سال باشد. علت این امر آن است که مولف برای رسم هر نقشه بیشتر به وقایع مهم تاریخی نظر داشته است و به همین دلیل فاصله زمانی مساوی را برای رسم نقشه ها رعایت نکرده است.
جلد اول کتاب به شرح دوران باستان از 50000 سال قبل از میلاد تا قرن چهارم میلادی پرداخته است. مسائلی مانند تکامل نژادهای بیشری، سیر تمدنها، عصر حجر، عصر مفرغ، عصر آهن، شکل گیری امپراطوری های اسکندر، هخامنشی، اشکانی، روم و در نهایت جداشدن روم شرقی و روم غربی در این جلد بیان شده اند.
جلد دوم قرون وسطی (قرون پنجم تا پانزدهم میلادی)، سقوط رومی غربی، شکل گیری فئودالیسم در اروپا، مغولها، هونها، توسعه اسلام، جنگهای صلیبی، ظهور عثمانی و در نهایت سقوط قسطنطنیه را شرح می دهد.
جلد سوم کتاب به بیان سفرهای اکتشافی در دریاها، انتقال قدرت از مدیترانه به سواحل اقیانوس اطلس، انقلابهای مذهبی و سیاسی اروپا، رشد شهرها و امپراطوری های اروپا و جنگهای دوران ناپلئون پرداخته است.
جلد چهارم این مجموعه نیز به سالهای پس از ناپلئون تا پایان جنگ جهانی دوم می پردازد و مسائلی مانند وحدت آلمان، رشد دموکراسی در اروپا، انقلاب روسیه و تغییرات جمعیتی و اقتصادی جهان در دوران مدرن پرداخته است.