یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

خداوندان زر و زور و تزور


یک بزرگواری به نام برادر عبدالله در کامنتها اعتراض کرده به این مطلب قدیمی من و نوشته که:

امیدوارم که دراین مدت اندیشیدن را یادگرفته باشید.و فهمیده باشید که نباید در مورد آنچه اطلاعی از آن نداریم اظهار نظر کنیم و بدتر از آن به کسانی که برای حفظ و ترویج معارف الهی عمر خود را به تنگدستی قناعت و زهد گذرانده اند توهین کنید.آیا علامه طباطبایی المیزان را برای رسیدن به اهداف مادی نوشته؟انسان باید خیلی بی انصاف باشه که چنین حرفی بزنه.
اما درمورد قرآن که گفتین خودش مبین است.این جمله به اعتباری درست وبه اعتباری نادرست است.بستگی داره مخاطب چه کسی باشه .
محکمات قرآن را همه میفهمند.اما اگه متشابهات را هم همه می فهمیدن که این همه اختلاف پیش نمی آمد.قران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را مبین آیات معرفی کرده.درسوره نحل آیه ۴۴ میفرماید:
وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم...
پس مخاطب قرآن اگه پیامبر و اهل بیت باشن نیازی به تبیین و تفسیر نیست ولی برای سایر مخاطبین برخی آیات نیاز به مفسر داره وبه همین علت پیامبر حدیث ثقلین را فرمود تا مردم برای فهم قرآن دچار اختلاف نشوند.در تاریخ بگردین ببینین کسانی که گفتند :حسبنا کتاب الله .کتاب خدا برای ما کافی است.وبه تعبیر شما تفسیر مفسیر لازم نداره .کیا بودن و چه انحرافاتی بوجود آوردند.



اما پاسخ این حقیر:


سلام بر برادر عبدالله بزرگوار.خداوند انشالله این فرصت را به من و شما بده که (همچون اسم مبارک شما) بنده ی راستین خداوند باشیم نه هر ملا و آخوند و سخنران و سیاسی و وزیر و وکیل و اصحاب قدرتی که الان توی جامعه سامری وار می تازند و بدون سند و مدرک تهمت می زنند و کسی هم جلودارشان نیست.
اولا: من در حدی نیست که بخواهم به استادی در حد حضرت استاد رائفی پور توهین بکنم. شما آخر نوشته من رو نخوندی؟ اتفاقا خیلی هم تجلیل کردم از ایشان. توصیه می کنم دو تا پاراگراف آخر رو بازخوانی کنید.
دوما: درباره بهره گیری مادی از دین که شما اعتراض داشتید بر این حقیر، عقیده ی من این است که  به صورت خاص شیعه روی همین قضیه تشکیل شده. بحث رو بی خودی کش نمیدم. شما خودتان تاریخ قرنهای اول تا سوم شیعه رو مطالعه کنید دست تان می آید که بسیاری از دعوا ها در میان خود شیعیان سر دینار و درهم بوده. حالا بر فرض یکی دو تا علامه طباطبائی هم داشتیم که فی سبیل الله کار می کردند. خوب که چی؟ یک دو تا استثنا یه قانون رو نقض نمی کنه.  چرا راه دور بریم؟ همین الان زندگی مادی پیشوایان دینی خودمون رو نگاه کنید. امثال قاضی القضاة سابق، مرحوم خفه شده در استخر و هزاران هزار مورد دیگه.... فکر نکنم خیلی نیاز به تفکر باشه که این بندگان خدا فی سبیل الله در کاخ زندگی نمی کنند در حالیکه علی ابن ابی طالب (ع) فرمود والیان حکومت اسلامی باید سطح زندگی شون رو در سطح کمترین افراد جامعه نگه دارند. یعنی این بزرگواران قدرت طلب و زر اندوز(و البته دروغ گو و نون به نرخ روز خور) اگر یک درصد شیعه واقعی بودند الان باید توی کپر زندگی می کردند.
سوما: که اگر بنا به قول شما اتکا به اهل بیت و قران به همراه هم مانع انحراف بوده چرا اصحاب امام ششم پس از فوت حضرت (ع) بر سر جانشینی ایشان دچار تفرقه شدند؟ یعنی در زمان زنده بودن آقا امام جعفر صادق(ع) همه شون نمی تونستند مثل بچه آدم برن بشینن و سوال کنن آقا جان بعد از شما امام شیعیان کیه؟ همین یه مثال نقض تاریخی (مثال در تاریخ شیعه زیاده توصیه می کنم خودتون مطالعه کنید) نشون میده که این ادعای شیعیان که ما با توکل بر ائمه قدرت هدایت پذیری داریم کلا مزخرف و پرت و پلا هست. کلن ایین شیعه آیینی هست پر از تناقض و ابهام که فقط برای خود پیروانش قابل درک و فهم است. همان گونه که ماهی در درون آب شنا می کند و اب را نمی بیند و اصلا متوجه وجود آب نمی شود شیعیان هم در این تناقضات غوطه می خورند و آنها را نمی بییند.

چهارما: از جمله تناقضات مهم شیعیان همین است که قران را ابزار هدایت نمی دانند که خود این مسئله نفی هادی بودن خداوند عزوجل است. یعنی وقتی ابزار هدایت رو از خداوند متعال بگیری دیگر با چه وسیله ای قرار است بشر را هدایت کند؟ همان طور که در متن قبلی خواندید قران به صراحت می فرماید هیچ خشک و تری وجود ندارد مگر اینکه در کتاب مبین باشد و منظور ش از کتاب مبین هم خود قران است. بعد شما برداشتید و برای مبین بودن قرآن شرط و شروط گذاشته اید و ان قلت می کنید. شما به خود قرآن مراجعه کن برادر نه به امثال طباطبایی و مصباح و رائفی پور و رضا کیانی. نگاه کن آیه 174 سوره مبارکه مائده:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا

توجه کنید که خطاب به مردم است نه بر خلاف فرموده شما به پیامبر و ائمه. ای مردم از جانب پروردگارتان برهانی بر شما آمد و نازل کردیم بر شما نوری مبین را.

آیه 15ام سوره ی مبارکه مائده می فرماید:

یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ


پنجما: در تمامی طول تاریخ خیلیا سعی کردن از دین وسیله ای برای توجیه رفتارهای سیاسی شون درست کنن. 1400 سال قبل می گفتن حسبنا الله کتاب الله. بعد 1400 سال اومدن و ولایت مطلقه فقیه رو ازا ین آیه  إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَاستخراج کردند. 1400 سال بعد هم ممکنه بیان و بگن لکم دینکم ولی دین. به قول مرحوم دکتر علی شریعتی تو بگو کی تا من بگم چی؟ این حرفها چه ربطی به استدلالهای من داره درباره پیش بینیهای پرت و پلای رائفی پور داره؟

ششما: شما نوشته من رو یه بار دیگه با دقت بخون و خط به خطش رو نقد کند. هر جاش رو که درست نقد کنی من همین جا منتشرش می کنم و نوکرتم هستم.

دست آخر خدا رو شاکرم که این وبلاگ رو راه انداختم و اگر خودم اندیشیدن بلد نیستم و درباره آنچه که اطلاع ندارم اظهار نظر می کنم با خوانندگان عزیزی آشنا می شوم که هم اندیشیدن را به وفور بلد هستند و هم درباره آنچه که اطلاع دارند اظهار نظر می کنند.




سرزمین من خسته خسته از جفا؛ قسمت اول

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/8/8c/The_Man_Who_Would_Be_King.jpg

با افغانستانی های مقیم ایران اگر که صحبت کنید، اکثریت شان دخالتهای خارجی را عامل نابسامانی وطنشان می دانند. حال فرقی نمی کند که قدرتهای منطقه ای را مقصر بدانند یا قدرتهای اروپایی و فرامنطقه ای را، همگی در ضلال مبین به سر می برند. افغانستان اگر که همه قدرتهای خارجی آنجا را ترک کنند و تمام همسایگانش هم قول بدهند که در آنجا دخالت نکنند روی آسایش را نخواهد دید. علتش انقدر ساده و روشن است که از فرط روشنی به چشم نمی آید. ساختار فرقه ای، قبیله ای و عشیره ای افغانستان به گونه ای است که این کشور هیچگاه توسط سرنیزه یک حکومت مرکزی متحد نخواهد شد. هر قومیت و فرقه دینی در این کشور خود را بر حق و دیگران را بر باطل می داند و حاضر نیست که زیر یوغ دیگری بروند. در نهایت هر قومی یا فرقه ای هم که در افغانستان حاکم بشوند بعد از مدتی با شورشهایی در این گوشه و آن گوشه مواجه خواهند شد.

مطالعه تاریخ از این رو سودمند است که شما را به دنبال کردن شباهتها راهنمایی خواهد کرد.نگاهی به منطقه بکنید.

کدام کشورها سعی کردند تا یک چهل تکه قومی قبیله ای را زیر یوغ یک حکومت موقتی در بیاورند و چقدر موفق بودند؟ ایران رضا شاه؟ عراق صدام حسین؟ سوریه اسد؟ لیبی قزافی؟ همه این حکومتها دیر یا زود دچار فروپاشی شدند. امروزه لبنان، سوریه، عراق، یمن، سودان، لیبی و بحرین همگی کشورهایی هستند با درصدی از ناپایداری و گریز از مرکز، بعضی بیش و بعضی کم. در بسیاری از شهرهای این کشورها حکومت مرکزی اصلا محلی از اعراب ندارد. ممکن است که یک یا چند عامل خارجی یا داخلی به صورت موقت یک همگرایی نسبی در این کشورها بوجود بیاورند، اما پس از چندی آسایش و آرامش این کشورها بازهم به سوی تجزیه می روند. الان سوریه، لیبی و یمن تقریبا ساکت شده اند. چرا؟ به این علت ساده که تقریبا هر سه کشور به صورت عملی تجزیه شده اند و حکومت واحدی را نمی توان دیگر در آنها سراغ گرفت. عراق که هنوز درگیر کشاکشهای قومی در شمال است هنوز به صورت عملی تجزیه نشده است. کردستان عراق که راه جدایی در پیش بگیرد عراق هم آرام خواهد گرفت.

الان اگر در منطقه نگاه کنید تنها کشورهایی پایدار و استیبل هستند که کمترین میزان اقلیتهای قومی یا دینی را دارند. قطر و کویت از نظر قومی تقریبا یک دست هستند و کمترین دردسر را دارند. سعودی از نظر دینی تقریبا یکپارچه است و اقلیت شیعی آن به قدری جمعیت ندارد که وضعیت را ناپایدار کند. اردن هاشمی از زمانی که فلسطینی ها را بیرون کرد تقریبا یک دست شده و کمترین میزان بحرانهای قومی را دارد. عمان پس از شورشهای قومی (که رنگ و بوی کمونیستی داشتند) به آرامش رسیده است.

بر همین اساس، و با همین فرمان، اگر بخواهیم برویم جلو و نسخه بپیچیم، تنها چاره برای افغانستان تجزیه شدن آن است. تجزیه افغانستان به چند واحد سیاسی جدا از هم و کوچکتر ، عمل جراحی دردناکی است که هم درد دارد، هم خونریزی و هم هزینه. اما برای نجات جان بیمار چاره ای جز آن نیست.

اشکالی که هست در این واقعیت است که الان در خاورمیانه (در تمامی کشورهای خاورمیانه) هر کلمه ای را می توانند تحمل کنند جز "تجزیه". انگار که واژه تجزیه از لغتنامه شیطان برگرفته شده باشد. هر حرفی و هر اشاره ای به تجزیه به عنوان کفر مطلق در نظر گرفته می شود در صورتی که برای بسیاری از موارد تنها چاره و بهترین چاره تجزیه است. به یوگوسلاوی سابق نگاه کنید که بعد از 20-30 سال توی سر همدیگر زدن امروزه با صلح و صفا زندگی می کنند. به ایتالیا نگاه کنید که پس از جدا شدن از اسپانیا چگونه پیشرفت کرد. به هلند نگاه کنید که چگونه از زیر سلطه هابزبورگ درآمد و راه ترقی را گشود.

برای اینکه ببینید افغانستان از نظر فرهنگی در چه حال و هوایی است فیلم مردی که می خواست شاه بشود را ببینید. اوضاع از آن موقع تا امروز چندان هم فرق نکرده است.

عاشقم من عاشقی بیقرارم

https://s18.picofile.com/file/8439489892/13990616000004_Test_PhotoN.jpg

مردم شیعه ایران عاشقند. خودشان ادعا می کنند که عاشق اهل بیت (س) هستند که خوب البته دروغ می گویند. نه اینکه از عمد دروغ بگویند. دروغ با بند بند جان و تنشان آنچنان تنیده شده که دیگر توان تفکیک دروغ و راست را از همدیگر ندارند. خودشان گمان می کنند که عاشق اهل بیت اند و گمان می برند که در احساس خود صادق اند. اما آنچه دروغ است دعوی آنها نیست بلکه احساس شان است. یعنی به اشتباه فکر می کنند که محبّ اهل بیت اند و به همین خاطراست که ادعایی دروغین دارند. مردم ایران عاشق غرب اند، حتا آنان که کباده ی اهل بیت را به دوش می کشند و از قرآن و حدیث نان می خورند و سنگ فرهنگ سنتی را به سینه می زنند. سیدحسین نصر (دامۀ توفیقات)زندگی مدرن را می کوبد ولی هنگامی که برای سخنرانی به یک دانشگاه دعوتی می شود به جای شتر و اسب سوار هواپیما می شود. حضرت آیت الله تبریزی (اعلی الله مقامه) به مردم روغن بنفشه تجویز می کند و اطلاعات مربوطه را از طریق کانال تلگرامی خود به اشتراک می گذارد. مرحوم آیت الله مصباح ( قدس سره الشریف) غرب را مظهر فساد می دانست اما کتابهایش را به جای اینکه مانند علمای قبل از خود بدهد برایش استنساخ کنند چاپ و منتشر می کرد و عجیب آنکه تقریبا تمامی آنها را داد به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کردند از برای همان ام الفساد.

شما می توانید خیلی ساده ادعای من را برای خود اثبات کنید. از صد نفر از دوستان و فامیل و همکار بپرسید که کتابی جدید درباره مناقب و فضائل اهل بیت منتشر شده به قیمت 10 میلیون تومان و مدل جدید ایکس باکس یا فلان گوشی آیفون هم به بازار آمده به قیمت همان 10 میلیون تومان. فقط اشکال این است که هر دو در یک روز و در دو نقطه شهر به فروش می رسند و برای خریدشان باید شب بروید و در صف بایستید تا فردا نوبتتان بشود. تعداد عرضه شده بسیار محدود (مثلا 100 تا) است. فکر می کنید ملت برای خرید کتاب بروند در صف بایستاند یا برای خرید گوشی و ایکس باکس؟

حال این همه را که گفتم گمان نکنید که ایرانی شیعه عاشق تمام مظاهر غرب است.کلا و  حاشا! ایرانی شیعه تنها و تنها عاشق تکنولوژی غرب است و گرنه فرهنگ و شعور و دانش انسان غربی سیخی چند است؟ شما الان می بینید که طرف ماشین چند میلیاردی ممکن است داشته باشد. توی خیابان می خواهد بزند کنار که کار بانکی انجام بدهد. دم بانک محل پارک نیست ولی ده متر جلوتر یا عقب تر خالی است. همان جا حاضر است که دوبله پارک بکند ولی ده متر دنده عقب نگیرد.

https://s18.picofile.com/file/8439490600/20201207_130359.jpg

بی شعوری فرهنگی شیعه ایرانی محدود نیست به آداب رانندگی و بلند حرف زدن با گوشی موبایل در مترو و امثالهم. مسئله ریشه ای تر و فاجعه آمیز تر است از این حرفها. خیلی سال قبل دکترسرزعیم ، که در ایتالیا دانشجو بود، وبلاگی داشت به نام دوستدار سقراط. در پستی نوشته بودند که در آن شهری که در آنجا ساکن هستند هر کسی که بخواهد نمای خانه خود را بازسازی کند باید از کمیته ای در شهرداری مجوز بگیرد تا برندارد و ترکیب نمای محله را به هم بریزد(نقل از روی حافظه من). شما الان به عکس زیر از آکسفورد نگاه کنید و مقایسه کنید. تنها چیزی که به خیابان اضافه شده است تیر چراغ برق است و علائم راهنمایی و رانندگی

https://s19.picofile.com/file/8439489900/064559content_fd63d4c5_0125_4b6b_bde5_c340ac5ff696_s1.jpg

یا عکس زیر که متعلق است به بارسلونا. هارمونی موجود در محلات را نگاه کنید و آن را مقایسه کنید با خیابانهای امروزی شهرهای ایران. تفاوت نمی کند چه شهری. هر شهری را که بنگرید همین آش و است و همین کاسه به جز جاهایی که مثل مرکز تاریخی یزد به آن اجازه ساخت نداده اند

https://s19.picofile.com/file/8439489918/1628767144321.jpg

عکس زیر ساختمانی است در انگلستان که ساختمانهای مخروبه کنارش را تخریب کرده اند ولی به خود ترکیب اصلی بنا دست نزده اند

https://s19.picofile.com/file/8439489968/https_i_pinimg_com_originals_a4_18_46_a41846705f15493b8fe502858e6b7abe.jpg

بازهم عکس دیگری از آکسفورد. ساختمان سمت چپ بازسازی شده است ولی هماهنگی کاملی با ساختمانهای دیگر محله دارد

https://s19.picofile.com/file/8439489976/https_i_pinimg_com_originals_6b_38_fb_6b38fbe5a26224f6fd9a28bd0fe7af76.jpg

حالا سری بزنیم به روستای زیارت گرگان. تصویر سمت چپ روستای زیارت را قبل از اینکه به دست زمین خواران و اصحاب ساخت و ساز بیفتد نشان می دهد و تصویر سمت راست بعد از اینکه خانه های سنتی را خراب کردند و گند زدند به بافت سنتی روستا:

https://s18.picofile.com/file/8439491618/_%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_14.jpg

برای اینکه بهتر ببینیدچه بلایی بر سر بافت سنتی روستای زیارت آمده عکس زیر را نگاه کنید:

https://s19.picofile.com/file/8439491492/OwIkuGA8ONTQQfwh_1525719592998.jpg

 در گذشته شهر ایرانی اگر هم بد بود، اگر امکانات نداشت، اگر آب و برق و گاز نداشت دست کم هر شهری در درون خودش هارمونی و هماهنگی داشت. حمام و بازار و ارگ حکومت و زورخانه و مسجد و حسینه هر کدام سرجای خود بودند.

امروزه روز هر کسی را در خیابان می بینید عصبی است، ناراحت است، پرخاش گر است، چه داخل خانه و چه در شهر. راننده ها عصبی، پیاده ها عصبی، دوچرخه سوار ها عصبی، موتورسوارها عصبی، علمای دین عصبی، دکترها و مهندس ها عصبی. علت این همه عصبیت چیست؟ کمبود منابع مالی؟ کمبود محبت؟ کمبود مراسم دینی و آیینی؟ کمبود جا؟ کمبود فضا؟ کمبود هوای سالم؟ یا کمبود هارمونی با محیط؟ شاید یکی از علتها ( نه علت العلل) این همه عصبیت این است که با خود بیگانه شده ایم، با محیط خود، با فرهنگ خود، با شهر خود، با خانواده خود، با فامیل خود، با مردم خود و ...

کمی هم دنده عقب بریم در مسیر فرهنگی خود شاید که بد نباشد.

به قول آن خواننده ناخواننده:

واسا دنیا من می خوام پیاده شم

آبی که سربالا رفت

https://s19.picofile.com/file/8439441000/939699_8303_b.jpg

کشورهای همسایه ی افغانستان که طالبان را شاخ کردند تا با آن آمریکایی ها را بتارانند بدانند گه این شاخ عنقریب ماتحت مبارک آنها را هم خواهد درید.

رضا کیانی

حرف مفت زدن کنتور نمیندازه

نقل است که وزیر تبلیغات هیتلر، گوبلز، همیشه می گفت که دروغ هر چی بزرگتر باشد مردم آن را راحت تر باور می کنند. روی همین حساب مردم ایران عادت کرده اند به دروغهای شاخدار گفتن. ظاهرا عوام و خواص هم ندارد. دردی است که همگان به یک اندازه گرفتارش هستند. چون گفته اند که کنتوری برای حرفهای بی ربط نساخته اند، هر حرف بی سند و مدرکی را که به ذهنشان برسد تحویل مخاطب می دهند. نمونه زیر را نگاه کنید



این برادر که اصولا فرق آرت و آرک را نمی داند به گونه ای درباره ریشه ی لغوی این کلمات صحبت می کند که انگار استاد زبان شناسی است. یکی هم نیست بگوید که مرد حسابی! اگر قرار است ریشه کلماتی که به ورزشهای دیگر اشاره می کنند حتما به آن زبان اولیه باشد پس چرا انگلیسی ها به کشتی و چوگان نمی گویند کشتی و چوگان.

نمونه دیگرش ابله زیر است


حضرت استاد می فرمایند که وقتی صحبت دین می شود به تاریخ دین کاری نداشته باشید چون معلوم نیست که تاریخ تا چه اندازه درست باشد. خوب احمق! اگر  تاریخ را قرار است که کنار بگذاریم باید خود قرآن را هم کنار بگذاریم. قرآن گذشته از هر چیزی یک هویت تاریخی است. از کجا معلوم است که در 1400 سال گذشته درست و بدون تغییر و تحریف به دست توی الاغ رسیده باشد.
اما خرابی اوضاع فقط محدود به اینها نیست. حضرت استاد رائفی پور هم تحلیل خودشان را از قضایا دارند.

این یکی دیگر نیازی به توضیح دادن نداشت بس که استاد از مرحله پرت تشریف دارند. ماشالله خیلی هم حرف درست و حسابی می زند از همه انتظار دارد که ندای هل من مبارزش را لبیک بگویند.
اما وقتی بحث پرت و پلا گفتن باشد هیچ ایرانی به پای کارشناسان رادیو و تلویزیون نمی رسد.


این بزرگوار به هیچ کتاب تاریخی مراجعه نکرده که بخواند در طی پروژه آپولو 24 فضانورد آمریکایی به خارج از جو زمین رفتند و از میان آنها 12 نفر پای بر کره ماه گذاشتند. تنها دلیلی هم که بر ادعای خود دارند این است که اگر آن موقع توانستند بروند چرا الان نمی روند. مثل این است که کسی قله اورست را فتح کرده باشد، بعد از او بپرسند تو که پارسال رفتی قله اورست چرا امسال نمی روی؟ پس معلوم می شود که همان پارسال هم دروغ گفتی که رفتی اورست را فتح کردی. منطق را می بینید. البته این بنده خدا تقصیر ندارد. وقتی که بزرگترین فیلسوف معاصر استاد دینانی حرفهایی درباره تاریخ فلسفه می زند که آدم شاخ در می آورد


حضرت استاد می فرمایند نه تنها ما در دوره هخامنشی و اشکانی فیلسوف داشته ایم، بلکه بزرگان فلسفه یونان از فلاسفه ما فلسفه را یادگرفته اند. زهی بی انصافی! استاد دینانی بد نیست که یک کتاب تاریخ فلسفه هم بنویسد. اما مشکل فقط به دانشگاه ختم نمی شود. متاسفانه در حوزه هم اوضاع همین قدر خراب است و هر کسی هر چیزی را که به ذهنش می رسد بر زبان می آورد


حضرت استاد چون که فقط عقاید خودش را عین اسلام می داند و بقیه فرقه های مسلمان را از دم کافر می انگارد و از آنجا که تنها خبر خوشی که به گوشش رسیده است خبر انقلاب اسلامی بوده است ( که اتفاقا برای این عزیز دل خبر درستی هم بود چون اگر انقلاب نمی شد ایشان را از میدان انقلاب به بالا اصلا راه نمی دادند) حالا توهم برش داشته که در 1400 سال گذشته تنها یک خبر خوش برای اسلام وجود داشته و آن هم خبر وقوع انقلاب اسلامی بوده است. یعنی مثلا خبر متولد شدن حسنین، امام جعفر صادق و بقیه ائمه و بزرگان دین هیچ کدام خوشحال کننده نبودند. فقط و فقط خبر وقوع انقلاب اسلامی برای مسلمانان مهم بوده است و بس.

خلاصه که آی مردم! اوضاع بسی خراب اندر خراب است. ما اگر از کرونا هم جان سالم به در ببریم از این پرت و پلاهایی که هر روز و هر شب می شنویم و تکرار می کنیم جان به سلامت به در نخواهیم برد. این خط و این نشان!