گویند روزی سلطان محمود غزنوی برای گردش به باغی که خارج از شهر داشت ، رفت . در آنجا گفت: از شعرا چه کسی همراه ماست ؟
عده ای را نام بردند . آنان را احضار کرده گفت : می خواهم از پله های عمارت که در وسط باغ است ، بالا روم و میل دارم شاعری برای من شعری بسراید به نحوی که وقتی در پلۀ اول پای می گذارم ، مصرعی بگوید که هجو و زننده باشد و مستوجب قتل و چون در پلۀ دوم پای نهادم مصرع دیگری بگوید که مصرع اول را به مدح تبدیل کند و اگر در این کار عاجز بماند حـُکم به قتل وی خواهم داد.
هیچ یک از شعرا جرات این کار را نکردند ، مگر اسدی طوسی که قدم پیش نهاد و قبول کرد .
تا بالای عمارت هجده پله بود .
خـواهـم انـدر تو کــنـم ای بـت پــاکـیــزه خــصـال
نــظـر از مــنــظــر خـوی شب و روز و مــه و سال
خفته باشی تو و من می زده باشم هــمـه شب
بــوســه هـا بــر کــف پــای تــو و لــیکـن به خیال
عـــاشــقـــانـــت هـــمـه کـردند چــرا مــن نکـنم
بــر سر کــوچــه تــمــاشـای قــد و قـامت و خـال
مـــادرت کـــان کــرم بـود بـــداد از پــس و پـیــش
بــه فـقیــران لـــب نـان و بـه گــدایـــان زر و مــال
رفـــت تـا انــتـه الـقــصـه کــه نـتــوان بــکــشیــد
تـیـر مــژگـان که زدی بر دل ریـشم فــی الـحـــال
وه که بر پشت تـو افتادن و جنبش چه خوشست
کـــــاکـــل مــُشک فــشان از اثــر بـــاد شــمــال
از تـــو در آرم و بـــــا دامــــــن خــــود پـاک کــنـم
چـــکــمــه از پـــای تـــو ای سـرو خـرامـان اقبـال
یـــاد داری کــــه تــــو را تـــا به سحر می کـردم
صــد دعـــا از دل مــجـــروح پــــریشــان احــــوال
طوسی خسته اگر بر تــو نــهــد مــنـــع مــکــن
نام معشوقی و عاشق کشی و حسن و جمـال
در چند ماه گذشته به قدری درگیر زندگی و مشکلاتش بودم که فرصت نکردم کتابم را معرفی کنم. این کتاب به عنوان یک مرجع برای داوطلبان کنکور کارشناسی ارشد یا دکترا تاریخ علم نوشته شده است و مطالب آن را به گونه ای جمع آوری کرده ام که کسانی که پیش زمینه ای درباره ی علوم رایج در حوزه ی کشورهای اسلامی و دانشمندان جهان اسلام ندارند و تصمیم دارند تا با مدرک کارشناسی از رشته های فنی-مهندسی یا غیر از تاریخ در کنکور شرکت بکنند بتوانند با خواندن آن به سوالات درس کلیات فرهنگ و تمدن اسلامی در کنکور ارشد یا سوالات تاریخ علم در کنکور دکترای تاریخ علم پاسخ دهند.
این کتاب نسخه ی چاپی ندارد و بر روی وب منتشر شده است. برای خرید آن به یکی از دو آدرس زیر رجوع کنید:
در صورتی که نیاز به نسخه ی چاپی داشتید همین جا برایم پیام بگذارید.
زمان پریشی یکی از مشکلاتی است که خوانندگان متنهای تاریخی را درگیر می کند. بحث کوتاهی درباره زمان پریشی (anachronism) داشتم که اگر حوصله داشتید می توانید از اینجا آن را گوش کنید.
فیلم زیر یکی شوخی است. خواسته است تا مقایسه ای بین فلسفه ی یونان باستان و آلمان انجام بدهد. البته خود مقایسه و فیلم مهم نیست. مهم این است که دو تا تیم یازده نفره از فلاسفه درست کرده اند. فیلم را ببینید تا به ادامه بحث برسیم.
همانطور که دیدید افرادی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو در یک تیم و افرادی مانند نیچه و مارکس در تیم دیگر بودند. حالا برویم بر سر فرمایشات حضرت استاد در ابتدای بحث. فرض بفرمایید که ما هم بخواهیم تیمی از فلاسفه ی ایران تهیه کنیم. البته منظور فلاسفه ی واقعی است که در دنیا اسم و رسم دارند و به عنوان فیلسوف آنها را میشناسند. واقعا استاد می توانند به سادگی فقط 11 نفر را نام ببرند. برای یاری به خوانندگان چند نفری را من اشاره می کنم.