یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

دشمنت را بشناس

ادوارد شرلی یک افسر سیا است که با پوشش کنسول آمریکا در استانبول کار می کند. وظیفه اصلی او این است که از میان ایرانیانی که تقاضای اقامت در آمریکا را دارند افرادی را انتخاب کرده و آنها را تخلیه اطلاعاتی کند. اما او در حقیقت به زبان فارسی مسلط است و به تاریخ و فرهنگ ایران عشق می ورزد. او با ایرانی ها درحالی سروکله می زند که همواره برای به دست آوردن ویزا و اقامت چاپلوسی وی را می کنند اما شرلی دوست دارد که ایرانی ها را در ایران و در محیط واقعی آنهاببیند و بشناسد. او دوست دارد که به تهران، شیراز و اصفهان سفر کند و بناهای تاریخی شهرها را ازنزدیک ببیند. از همین رو تصمیم می گیرد با کمک یک راننده کامیون ،که با نام حسین معرفی می شود، به صورت قاچاقی از مرز ترکیه رد شده و به سفری اکتشافی در ایران دست بزند.

کتاب دشمنت را بشناس سفرنامه ای است که شرلی پس از بازگشت از این سفر ممنوعه نوشته است اما بیشتر از اینکه سفرنامه باشد یک بیانیه یا مقاله جامعه شناسی درباره رفتار و هویت ایرانی هاست. شرلی با شناختی که از قبل از ایران و ایرانی داشته و با مطالعات گسترده تاریخی اش سعی می کند که یک مطالعه انطباقی از داشته های آکادمیک و واقعیتهای موجود به عمل آورد.  کتاب دشمنت را بشناس توسط مهدی جدی نیا و م.سرایدار نیکفر ترجمه شده و به وسیله نشر آتیه منتشر شده است.

جملاتی که در زیر آورده ام بخشهایی از داوری های ادوارد شرلی درباره ایران و ایرانی های پس از انقلاب است :

 

ایرانی ها به هر کس جز مادرشان دروغ می گویند، کلک می زنند و تقلب می کنند.

ایرانی ها همگی به صداقت اهمیت می دهند و خیلی دم از آن می زنند اما زمانی که مجال آن فرامی رسد مانند احمقها رفتار می کنند و خود را به نفهمی می زنند.

ایرانی ها نه تنها مردمانی مغرورند بلکه بسیار متکبر و از خود راضی نیز هستند.

مردان ایرانی معمولا زنانی را که از اعضای خانواده شان نیستند لمس نمی کنند، حتی اگر خیلی پیرباشند.

انقلابیون ایران اگر لازم ببینند با شیطان هم معامله می کنند.

ایرانی ها از سوال به عنوان سپر دفاعی استفاده می کنند.

اکثر ایرانی ها کمتر در داخل ایران سفر می کنند.

مسلمانان برای پیروزی به دنیا می آیند.

دیدگاه قرآن در مورد بهشت کاملا مردانه است.

در خاورمیانه زنان بیوه به اندازه طلای هم وزنشان می ارزند.

ایرانی ها فکر می کنند قدیمی ترین، بزرگترین و بهترین چیزها به آنها تعلق دارد.

ایرانی ها در حالت جمعی به بره می مانند اما فرد فرد آنها مثل شیر هستند.

ایرانی ها زبان فارسی را بزرگترین ثروت خود می دانند.

مردان ایرانی روحیه ای فردگرا دارند.

دزدیدن نگاه واکنش سنتی ایرانی ها در برابر غریبه هاست.

کمتر ایرانی را می توان سراغ گرفت که نخواهد با آمریکا سخن بگوید. ایرانی ها بسیار به شیطان بیش از فرشته ها گرایش دارند.

ایرانی ها به ندرت داستانی را از آغاز تا به انتها و به صورت منظم تعریف می کنند.

ایرانی ها بسیار ثابت اندیش اند و همه چیز در نظرشان سفید یا سیاه است.

نظریه پردازان اسلامی همواره غرب را به عنوان موجودی اغواگر معرفی می کنند که با جنسیتش بزرگترین چالش را در مردان و اعتقاد راسخ به خداوند ایجاد می کنند.

بیشتر ایرانی ها به تئوری توطئه همانقدر معتقدند که به خداوند و شعر.

حتی ایرانی های رزمنده نیز در میان ایمانشان رگه هایی از شوخی و طنز آغشته با کفر را می توان یافت.

مشکل اصلی بسیجی ها هستند. جوانهایی که نه دیسیپلین دارند و نه تحصیلات درست و حسابی .حسن

اغلب ایرانی ها خیلی به وفاداری عادت ندارند.

مردان ایرانی شیفته زناشویی اند، البته نه الزاما با همسران خود.

ایرانی ها وقتی به کشورهای غربی سفر می کنند، مثل جارو برقی اند.

مسلمانان انقلابی رسومات ایرانی مثل نزاکت، رعایت سن و سال، آداب معاشرت و ملاحت را مورد حمله قرارداده بودند.

ایرانی ها زیاد حرف می زنند، به همین دلیل دورتا دور خانه هایشان دیوارهای بلند می کشند.

ایرانی ها آنچه را می بینند کمتر باور دارند، از نظر آنها حقیقت همیشه پشت پرده است.

یک مسلمان تندرو همیشه ایمان خود را به دور از مردان به کف می آورد و بیان می کند.

ایرانی ها در صورت دوستی کشته و مرده ی این اند که خود را به خاطر غریبه ها به دردسر بیاندازند.

حتی در جمهوری اسلامی هم مردان ایرانی مایلند مدام در مورد سیاست و سکس حرف بزنند.

ایرانی ها مثل آمریکایی ها و برعکس اروپایی ها هستند، به عشق نیاز دارند.