یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

فاحشه

فاحشه کسی است که در زندگیش از همخوابگی با بزغاله نگذشته است و از همخوابگی با بزمچه نیز نمی گذرد اما قصد دارد با دختر باکره ازدواج کند.
صادق هدایت

موسی و فرعون


به جای مقدمه

روزی یکی از بندگان خدا خواست که ما را اندکی بیازماید. شعری خواند و معنی آن را از این حقیر پرسید. و اینک جواب ما:

جناب استاد ؟؟؟ ؛ سلام علیکم

شعر زیبایی که لطف کردید و خوندید یه جورایی آدمو یاد داستان سیمرغ عطار می اندازه. همون جور که اون داستان درباره سیمرغ نبود و بود این شعر هم درباره تضاد بین موسی و فرعون (آدمها) هست و نیست. ظاهر شعر دلالت می کنه به تضاد بین آدمها وعلت اونها و راه از بین بردن این کشمکش ولی در لایه های زیرین شعر برمی خوریم به قضیه "وجود" و "ماهیت". من تمام ابیات رو پیدانکردم ولی فکر کنم همین 4-5 بیت کفایت می کنه:

آن جهان جز باقی و آبادنیست

زان که آن ترکیب از اضداد نیست

هست بی رنگی اصول رنگها

صلح باشد اصول جنگها

چون که بی رنگی اسیر رنگ شد

موسئی با موسئی در جنگ شد

رنگ را چون از میان برداشتی

موسی و فرعون دارند آشتی

گردو چشم حق شناس آمد تو را

دوست پر بین عرصه هر دو را

بیت اول اشاره می کنه به صلح دائمی در جهان دیگر و این که همین صلح سبب آبادی (مخالف ویرانی) و فناناپذیری اون جهان می شه. علتش رو هم این می دونه که در  اون جهان اضدادی وجود ندارند و در حقیقت تمام ابعاد هستی با هم به صلح رسیده اند.

منظور از "بی رنگی" در بیت دوم وحدت وجود و هستی اولیه است و اشاره می کنه به دورانی که ( این لفظ "دوران" رو باید با مسامحه بکارگرفت چون قضیه برمی گرده به "ازل" و "زمان بی ابتدا" یا "زمان بی زمانی") فقط و فقط یک "هست" بوده بدون "تعین" و "ماهیت". این هستی یگانه بعد از اینکه قبای ماهیت بر تن کرد دچار "تکثر" شد و این تکثر همونیه که در این بیت ازش به "رنگ" تعبیرشده.

بیت سوم می گه که بعد از پیدایش ماهیت اشیاء، آن بی رنگی اولیه (هستی یا هیولای اولا) اسیر رنگ (ماهیت) شد و در نتیجه از "یک" "هزاران" پدید آمد. یعنی نزول هستی از عالم ملکوت. این هزاران در ظاهر به تقابل با هم برخواستند  در حالیکه اصل و ریشه ی همه ی آنها همان "یک" اولیه بود.

بیت چهارم می گه اگر این ماهیت را از اشیاء بگیریم دوباره به همان هستی اولیه برمی گردند و تضاد و تقابل ظاهری اونها از بین می ره(سیر مجدد از عالم ناسوت به عالم ملکوت). مولانا عین همین داستان را در همون ابتدای مثنوی و در زیر "بشنو از نی" به عبارتی دیگه بیان کرده:

منبسط بودیم و یک جوهر همه

بی سروپا بودیم، آن سر همه

چون به صورت آمد آن نور سره

شدعیان چون پاره های کنگره

کنگره ویران کنید از منجنیق

تا رود فرق از میان این فریق

مصرع دوم اشاره می کنه که وجود یا هستی یا جوهر اولیه بدون سرو پا وبی شکل و بسیط بوده. در بیت دوم "نورسره" (خالص) اشاره به وجود است. وجود به نوری تشبیه شده که هیچ ناخالصی و ترکیبی ندارد. با گرفتن صورت(تعین، ماهیت) "وجود" به صورت تصاویری در آمد که از شکافهای پنجره وارد شده و بر روی دیوار رو بروی آن افتاده اند. اگر شکل پنجره (ماهیت) مثل فیل باشد نوری که روی دیوار می افتد شکل فیل به خودش می گیره و الخ. در صورتی که جنس اصلی این فیل همون نوری است که از منبع اصلی(هستی اولیه) تابیده شده و اگر منبع نور رو بگیریم(هستی) اصلا فیلی یا (تصویرفیلی) بر روی دیوار باقی نمی مونه. با از بین رفتن و شکستن این قابها و پنجره ها فرق بین اشیاء از بین می ره و دیگه بین هیچ کدوم از اونها نمی شه تمیز گذاشت. فقط نور خالصه که به دیوار تابیده می شه و دوباره وجوده که باقی می مونه و بس و این است راز آشتی بین فرعون و موسی. اگر رنگ (ماهیت) رو درنظر نگیریم هستی موسی با هستی فرعون هیچ تفاوتی نخواهند داشت و بین دو چیز که در اصل با هم یکی هستند اصلا تضاد و جنگی روی نمی دهد.

در بیت آخر منظور از "چشم حق شناس" همینه. یعنی دیدگاهی که تضاد وتفاوتی بین آفریدگان قائل نیست چون می دونه که همه اونها از یک سرچشمه مشترک پدید آمده اند و "حق" همین تشخیص یکی بودن سرمنشاء آفریدگان است.

خوب دیگه قصه ی ما به سر رسید.

رضاکیانی موحد

23 بهمن 1388

تئوری فراگیر


در ارتباط با مزایای عید سعید و باستانی نوروز تا کنون هزاران صفحه مطلب نوشته شده است. یکی از بزرگترین مزایای این ایام دراین است که مملکت بالکل به مدت یک ماه تعطیل می شود و آب هم از آب تکان نمی خورد. به قولی اگر مملکت کل 12 ماه سال هم تعطیل بشود بازم هم آب از آب تکان نمی خورد و کلا مردم آسوده بخوابید....
اما از مزایای این ایام تعطیلی برای شخص من این بود که وقت گذاشتم و مقداری از یکی از کتابهای کمتر شناخته شده ی استفن هاوکینگ را ترجمه کردم. این دکتر هاوکینگ از جمله همان افراد سودا زده ی دانش هستند که چون فکر می کنند می توانند 4 تا معادله دیفرانسیل جزء به جزء را حل کنند تمام راز کائنات را کشف کرده اند و انقدر در این سودا غرق شده اند که حتی منکر ذات باری تعالی گشته اند.... به هرحال بگذریم.
کتاب ترجمه شده مجموعه ای از چند سخنرانی هاوکینگ درباره کائنات و سیاه چاله ها و... است که می توانید اصل کتاب را از اینجا دانلود کنید. من هم فعلا سخنرانی اول را ترجمه کرده ام که آن را هم می توانید از اینجا دانلود کنید. اگر هم جایی از ترجمه نارسا بود لطف کنید و تذکر دهید تا ما شرمنده ی این دوست سودازده ی دانش نشویم.
ر ضاکیانی