یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

غوغاسالاری در عصر هژمونی شبکه های اجتماعی



دو روز است که روزنامه ی قانون ،و بسیاری از سایتهای اینترنتی، دهانه ی توپخانه ی خود را به سمت مدیر عامل محترم چسب هل ،آقای خلیل نظری، گرفته اند. ماجرا از آنجا آغاز شد که عکسی از صحنه ی نماز جماعت در این کارخانه در فضای مجازی منتشر شد که در پلاکاردی در پس زمینه اقامه ی نماز جماعت را اجباری اعلام کرده بود و تخطی از آن را مشمول جریمه ی نقدی....

واکنش اولیه ،مطابق معمول، در شبکه های مجازی شروع شد. تجربه ی شخصی من نشان داده که حتی تحصیل کرده ترین افراد هم در شیر کردن و فوروارد کردن اخبار ،وقتی که به مزاجشان خوش نیاید/بیاید، کوچکترین تعللی نمی کنند. تکثیر وسیع این عکس ،و عکسهای بعدی از محیط این کارخانه، پای سایتهای خبری و روزنامه ها را هم به این معرکه بازکرد تا جایی که دل رسانه های معاند هم از این همه ظلم که به جامعه ی کارگری ایران می شود به درد آمد. از سوی دیگر قسمتی از یک نوشته در فضای مجازی دست به دست می شد که ادعا شده بود که آیین نامه ی انضباطی این کارخانه است.

من به شخصه تا دیروز آشنایی با این کارخانه ومحصولاتش نداشتم. امروز که قضایا را برای یکی از دوستان فنی مطرح کردم ایشان تأیید کردند که محصولات این کارخانه کیفیت بالایی دارند و عنقریب است که بازار ایران را قبضه کنند. دوستانی که از دور/نزدیک دستی در آتش دارند می دانند که رقابت در بازار آشفته ی ایران تا چه حد سخت و دشوار است. کسی که می توانست/می تواند به راحتی پولهایش را تبدیل به دلار کند و به دبی و ترکیه ببرد در این وانفسای اقتصادی شروع کرده تا کسب و کاری را راه بیندازد. طبق آمارهایی که از اینترنت و روزنامه ها گرفته ام در این کارخانه در حدود 380 نفر مشغول به کار هستند. یعنی آقای نظری در حال حاضر نان در حدود 700 خانواده را تأمین می کند. همّت ایشان ستودنی است و شایسته ی تقدیر. ازدیگر سو باید بدانیم که اداره کردن این تعداد افراد نیاز به سختگیری های خاص خود را دارد و بدون این سختگیری ها مطمئن باشید که نام چسب هل را در کنار برندهایی مانند ارج خواهید یافت.

حال غوغایی برپاشده که چه نشسته اید که ایشان حقوق کارگرانش را زیر پا گذاشته و با اجباری کردن نماز جماعت به حق آنان تعدی کرده است. به نظر من آقای نظری ،به عنوان یک فعال اقتصادی، این حق را داشته تا کارگرانش را بر اساس استانداردهای ذهنی خود گلچین کند. این حق در تمام دنیا برای تمام کارفرمایان محفوظ است. همان کشورهای غربی ،که دوستان وطنی چوبشان را دائم بر سر ما می کوبند، نیز به هر کسی اجازه ی هر کاری را نمی دهند. هفته ی پیش بی بی سی گزارشی منتشر کرد که در بعضی از شرکتهای غربی زنان موظف هستند ،به عنوان قسمتی از یونیفرم کاریشان، کفش پاشنه بلند بپوشند. این مسئله حتی در شرکتهایی که رنگ و بوی مذهبی دارند نیز صادق است. بسیاری از شرکتهای آمریکایی ،که متعلق به افراد مذهبی هستند، از دادن کار به آته ایستها خودداری می کنند. بسیاری از صاحبخانه ها از اجاره دادن خانه به غیرهمکیشانشان خودداری می کنند. حال ما به جای اینکه لحظه ای به ملاحظات مذهبی آقای نظری توجه کنیم شروع کرده ایم به خرده گیری که چنین است و چنان.... ایشان در مصاحبه ای اظهار کرده اند که اصلا این کارخانه را برای برپاداشتن نماز تأسیس کرده است. خوب واضح است که چنین کارفرمایی با چنین روحیه ای نمی تواند فرد بی نماز را تحمل کند. اگر از کارگران ایشان کسی اهل نماز نیست چه اجباری دارد که در این کارخانه بماند؟ از دید من آقای نظری ،تا جائیکه قانون را زیرپا نگذارند، می توانند در درون کارخانه ی خود هر آیین نامه ی انضباطی را اجرا کنند و هیچ کارگر ،یا مسئولی، تا زمانی که حقی از کسی ضایع نشده است حق دخالت در امور داخلی کارخانه ی ایشان ،و دیگر کارگاه های بخش خصوصی را ندارد. و البته واضح است که ملاک ضایع شدن/نشدن حق هم نه من هستم و نه شما بلکه قانون است و دادگاه و مراجع قانونی صالح.

از سوی دیگر تمام کسانی که به این قضیه پرداخته اند تنها از یک جهت به داستان نگاه کرده اند. فی المثل روزنامه ی قانون  با یک روانشناس اجتماعی!!! به نام آقای عماری در این باره به بحث نشسته است ولی زحمت نداده تا صحت و سقم این قضیه را دست کم با یکی از کارکنان این کارخانه بررسی کند تا ببیند این کارخانه واقعا مانند کره ی شمالی اداره می شود یا خیر! نه در شبکه های اجتماعی، نه در سایتهای اینرنتی و نه در روزنامه ها خبری از کارکنان این کارخانه دیده نمی شود. علت هم بسیار ساده است. مصاحبه با کسی که در تهران نشسته است و از روی چند عکس و چند شایعه درباره ی دیگران قضاوت می کنند بسیار ساده تر است تا رنج سفر تا تبریز را به جان خریدن و مصاحبه با کارگران و کارمندان کارخانه ی چسب هل.

از همه خنده دار تر آیین نامه ی انضباطی کذایی است که به قدری خنده دار است که جا داشت توسط مرحوم کیومرث صابری در ستون دو کلمه حرف حساب روزنامه ی اطلاعات منتشر می شد. و البته جالبتر اینکه روانشناس اجتماعی و روزنامه نویسان عزیز قانون همین آیین نامه ی تقلبی را معیار و اساس تجزیه و تحلیل های روانکاوانه ی خود از آقای نظری کرده اند.

به هرحال.... خوشبختانه چند عکسی از این کارخانه و فضای داخلی آن منتشر شده است که من شما را به دیدن آنها و قضاوت ضخصیت آقای خلیل نظری از روی این عکسها دعوت می کنم. به نظر من برای قضاوت کرده روحیه ی آقای نظری همین عکسها کفایت می کند با این توضیح که فضای این کارخانه ،بر خلاف فضای تهوع آور و منفور بیشتر کارخانجات، شرکتها و ادارات دولتی، فضایی است زیبا، تمیز، منظم، آراسته و آرایش شده.... من مطمئن هستم این فضا بیشتر از فضای اتاقهایی که خبرهای مخالف خلیل نظری را هدایت می کنند موجب آرامش روحی افراد است. آیا روزنامه ها و سایتهایی که دو-سه روز است بی امان به خلیل نظری تاخته اند چنین فضایی برای کارکنانشان فراهم کرده اند؟ کسانی که بدون کوچکترین تحقیقی و بدون کوچکترین پرسشی دستشان را  بر روی دکمه ی فوروارد فشرده اند و سربازان بی جیره و مواجب این جنگ روانی شده اند اتاقهای منزلشان را به این زیبایی تزئین کرده اند؟ کدام اداره ی دولتی چنین آرایشی و محیطی را برای ارباب رجوعش تهیه دیده است؟

من در این کشاکش نه طرفدار خلیل نظری هستم و نه طرفدار کارگرانش... اما به عنوان کسی که زمانی بیش از 20 کارگر در زیر دستم داشته ام می دانم که کار خلیل نظری و خلیل نظری ها سخت است و دشوار... اگر بوسه ای بر دستان چنین افرادی نمی زنیم دست کم چوب لای چرخشان نگذاریم.

زنبور درشت بی مروت راگوی

 باری چو عسل نمی‌دهی نیش مزن

رضا کیانی موحد

30 مرداد 96