یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

جنگ صدام

"جنگ صدام" کتاب خوبی نیست، یعنی اصلا کتاب نیست. "جنگ صدام" شانزده مصاحبه با سرلشکر حمدانی ،از فرماندهان ارشد گارد ریاست جمهوی عراق، در زمان صدام است.قسمت عمده ای از کتاب اشاره به خاطرات منتشر شده ی این فرمانده ی عراقی دارد که چون این کتاب در دسترس نیست "جنگ صدام" به کتابی ابتر و بی سر و ته تبدیل شده است. از سوی دیگر مصاحبه کنندگان قصد ندارند که ژنرال سابق عراقی را چندان تحت فشار قرار دهند و از همین روی حمدانی از پاسخ دادن به بعضی از سوالات طفره می رود.
همه ی اینها را نگفتم که "جنگ صدام" را نخوانید چرا که حمدانی به نکاتی اشاره می کند که در منابع دیگر نمی یابید. مثلا حمدانی درباره ی استفاده از سلاح های شیمیایی یادآوری می کند که او و دیگر فرماندهان میدانی با استفاده از آنها در خط مقدم مخالف بودند چرا که ممکن بود گازهای شیمیایی توسط باد به سمت خطوط خودی آمده و به عراقی ها تلفات وارد کنند. حمدانی می گوید که سلاح شیمیایی را باید بر علیه عقبه ی دشمن، مراکز تجمع و پشتیبانی بکار برد تا در هنگام حمله تعادل دشمن را به همریخت. بهترین بخشهای کتاب آنهایی هستند که حمدانی به خصوصیات روحی و رفتاری صدام اشاره می کند و گرنه برای شخص من چیز زیادی از حقیقت جنگ ایران-عراق آشکار نشد.
این کتاب توسط نشر مرز و بوم در 265 صفحه و با قیمت 6000 تومان منتشر شده است. توصیه ی من این است که اگر کتاب را خریدید با لاک غلط گیر تمامی زیرنویسها را محو کنید. در صورتی که کمی جستجو کنید می توانید نسخه ی انگلیسی ،و سانسورنشده ی کتاب، را در فرمت پی.دی.اف پیدا کنید. کار چندان سختی نیست. سانسورهای کتاب هم به قسمتهایی برمی گردد که حمدانی به مداخله ی ایران در امور داخلی عراق پس از اشغال این کشور توسط آمریکا(2003) اشاره می کند.

راه نگه داشتن یک راز این است که آن را به هیچ کسی نگویی

روز 25 آوریل 1980 برای مردم آمریکایی روز حیرت و اعجاب بود. رئیس جمهور وقت ،جیمی کارتر، در یک اعلامیه رسمی خبر داد:« اواخر دیروز من دستور لغو یک عملیات در ایران را صادرکردم. قرار بود که اعضای سفارتخانه ما ،که از چهارم نوامبر در ایران گروگان گرفته شده بودند، توسط تیم نجات آزادشده و به آمریکا بازگردانده شوند. مشکلات فنی در هلیکوپترها چاره ای جز لغو مأموریت نگذاشته بود.

هنگامی که تیم نجات در حال عقب نشینی از صحرای ایران بودند دو فروند از هواپیماها در هنگام سوختگیری بر روی زمین به هم برخورد کردند. اطلاعات دیگر درباره این عملیات در زمان مقتضی به اطلاع مردم آمریکا خواهدرسید....

تیم نجات ما و خود من می دانستیم که این عملیات بسیار سخت خواهد بود و خطرناک. ما متقاعد شده بودیم که هنگامی که این عملیات آغازشود شانس خوبی برای موفقیت خواهد داشت. آنها همه داوطب انجام این عملیات بودند. همگی آنها به خوبی آموزش دیده بودند. من رهبر آنها را قبل از اعزامشان به مأموریت ملاقات کردم. آنها می دانستند که چشم امید من و تمام آمریکایی ها به آنها است...»

اما چیزی که در اثر این فاجعه به چشم نیامد قسمت مهمتر داستان بود. این تیم نجات از چه کسانی تشکیل شده بود؟ چه افرادی در آن عضویت داشتند؟ حقیقتی که حتی بسیاری از نظامیان رده بالای آمریکا نیز از آن بی خبر بودند. تیم نجاتی که به صحرای طبس اعزام شد از نفرات نیروی دریایی، رنجرها، افراد نیرومخصوص تشکیل شده بود اما هسته اصلی گروه ،که وظیفه حمله به سفارت خانه و نجات گروگانها را داشت، افراد گروه اول عملیات مخصوص دلتا یا به طور خلاصه نیروی دلتا بودند. نیروی دلتا یک واحد تازه تأسیس برای انجام عملیات نظامی در پشت خطوط دشمن و همچنین عملیات ضدتروریستی و رهایی گروگان بود که به تازه تأسیس شده بود. داستان تأسیس نیروی دلتا به صورت کاملا مشروح در کتابی با نام "نیروی دلتا ازپلی می تا طبس" به قلم سرهنگ چارلز بکویث ،بنیانگذار و فرمانده وقت دلتا، نوشته شده است.

چارلز بکویث یک افسر جوان کلاه سبز برای کسب تجربه به سرویس ویژه هوابرد(SAS) انگلستان مأمور می شود. او در آنجا با آموزشهایی کاملا پیشرفته و متفاوت از آنچه که آمریکایی ها در نیروهای ویژه خود داشتند روبرو می شود. این تمرینات حاصل سالها تجربه اس.ای.اس در جنگ جهانی دوم و جنوب شرقی آسیا بود. بکویث پس از بازگشت به آمریکا تصمیم می گیرد تا گروهی مشابه با اس.ای.اس را در آمریکا تشکیل دهد اما کسی به حرف او گوش نمی دهد. او به جنگ ویتنام می رود و پس از مجروح شدن در ویتنام مسئول آموزش در یکی از پادگانهای نیروهای مخصوص می شود اما بازهم برای شنیدن حرفهایش گوش شنوایی نمی یابد تا آنکه چند نفر از فرماندهان نظامی را با خود همراه می  کند و مجوز تأسیس واحد جدید با نام گروه اول عملیات مخصوص دلتا را می گیرد.

بکویث بازهم با بی توجهی مافوقهایش روبرو می شود تا اینکه یک عملیات ضدتروریستی بر علیه هواپیمارباهایی که یک فروند هواپیمای آلمانی را به سومالی برده بودند با موفقیت توسط نیروهای ویژه آلمانی انجام می شود و رهبران سیاسی آمریکا که ضعف این کشور را در این زمینه متوجه می شوند به بکویث و واحد تازه کارش فرصت رشد می دهند. بکویث نیروی انسانی و تجهیزات مورد نیازش را دریافت می کند و با تمرینات شبانه روزی سربازانش را با تمرینهایی مشابه تمرینهای اس.ای.اس آموزش می دهد.

هرچند که دلتا در اولین عملیات واقعی خود با شکست روبرو شد اما این نیرو با این شکست از دور خارج نشد و امروزه دلتا به یکی از بهترین و حرفه ای ترین نیروهای عملیات مخصوص در جهان تبدیل شده است. خواندن کتاب بکویث برای علاقمندان به تاریخ نظامی و همچنین علاقمندان به نیروهای مخصوص بسیار جذاب و آموزنده است. کتاب فصل بندی مناسبی دارد و ترجمه آن توسط آقای رضافاضل زرندی به دقت انجام شده است.انتشار کتاب نیروی دلتا توسط انتشارات امیرکبیر انجام گرفته است. برای اینکه با روشهای آموزشی این نیرو بهتر آشنا شوید فصل 28 کتاب را ،که یک برنامه ارزیابی از افراد دلتا است، به صورت کامل تایپ کرده ام.


ادامه مطلب ...

هنر جنگیدن

سالها قبل از اینکه هنر جنگیدن نوشته شود دو سپاه روبروی هم قرارگرفتند. سپاه اول در موضعی مناسب در کنار رودخانه قرارگرفته بود و سپاه دوم ناچار بود تا از رودخانه گذشته و به سپاه اول حمله کند. سرداران سپاه اول به فرمانده سپاه گفتند که باید زمانی که سپاه دشمن در حال عبور از رودخانه است و نظم آن به هم ریخته به آن حمله شود اما او از حمله سرباز زد و در پاسخ این گونه حمله را ناجوانمردانه دانست. پس از عبور سپاه دشمن بازهم سرداران به فرمانده شان گفتند که تا صف سپاهیان دشمن منظم نشده و آرایش رزمی نگرفته اند و به خود نیامده اند باید به آنها حمله کرد ولی فرمانده سپاه اول بازهم استنکاف کرد. در نهایت سپاه دوم از آب عبور کرد و پس از آرایش گرفتن به سپاه اول حمله کرد و آن را شکست داد.

هنرجنگیدن کتابی است در مذمت آداب و رسوم و روشهای غیرجنگی و غیراصولی مانند آنچه در داستان بالا آمد. سن تزو می گوید:

این جنگ است.

این مهمترین مهارت کشورداری است.

این پایه مرگ و زندگی است.

این فلسفۀ احیا و نابودی است.

باید که آنرا خوب بدانی.

 

 از دید او مسائلی مانند جوانمردی، مراعات ضعیفتر و... نقشی در جنگ نباید داشته باشد. در جنگ تنها چیزی که مهم است شکست دادن دشمن و جلوگیری از شکست خوردن است. برای سان تزو غرور، افتخار و... بیهوده و بی ارزش می باشند. تنها چیزی که مهم است نجات سربازان خودی و گرفتن جان سرباز دشمن است و رهنمودها و آموزه های او نیز بر همین اساس استوارند:

قواعد جنگیدن ازاین قرارند:

اگر نسبت عدّه تو به دشمن ده به یک است، وی را محاصره کن؛

اگر نسبت عدّه تو به دشمن پنج به یک است، به وی حمله کن؛

اگر نسبت عدّه تو به دشمن یک به یک است، وی را پراکنده کن؛

اگر عدّه تو کمتر است در برابر دشمن دفاع کن؛

اگر خیلی ضعیف تر از وی هستی از برابرش فرارکن.






ادامه مطلب ...