یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

باد آورده

تانیا قهرمانی

مترجم: رضاکیانی موحد

اغلب فکر می کنیم که با پول می توان خوشبختی را خرید. در حالیکه فکر می کنیم با مقدار زیادی پول می توانیم هرچه که می خواهیم بخریم و خوشبخت تر  بشویم بسیاری از مردم که برنده ی بزرگ بخت آزمایی شدند و چند گونی پول بردند با وضعیتی بدتر از زمان برنده شدن خود زندگی می کنند. بعضی از آنها در حقیقت بیشتر آنها پولشان را به صورتی احمقانه دور ریختند. البته انتظار داریم که اگر آنها تمام پولشان را از دست داده باشند دست کم بتوانند در خیابان با هاورکرافت یا کوله پشتی فضانوردی یا موارد مشابه راه بروند.

برنده شدن در لاتاری چنان پدیده ای است که برنامه ی تلویزیونی "لاتاری زندگی ام را عوض کرد" آن را دنبال می کند هرچند که این برنامه آینده ی برندگانی را که به فلاکت افتادند تصویر نمی کند. لاتاری زندگی آنها را عوض کرد... اما نه به سوی یک زندگی خوب.

 

برای اینکه به نوشته ی خود غنایی ببخشیم 10 مورد از برندگان بخت آزمایی را که به فلاکت افتادند را به صورت کوتاه ذکر کرده ایم. آنها را بخوانید تا احساس بهتری نسبت به زندگی خود داشته باشید< برای برنامه ریزی های مالی خود الهام بگیرید یا کار خود را حفظ کنید.

1-اویلین آدامز

اینکه کسی در بخت آزمایی یکبار برنده شود یک چیز است واینکه ستاره ی بختش به گونه ای بدرخشد چیزی دیگر. به صورت عادی اگر کسی برنده ی بخت آزمایی شود دیگر شانس برنده شدن را نخواهد داشت. اما به هرحال اولین آدامز اهل نیجرسی در سال 1985 و 1986 برنده ی بخت آزمایی شد و در مجموع 5.4 میلیون دلار به دست آورد. وی به جای اینکه فکر کند شاید این امر نشانه ای است مبنی بر اینکه او باید این پول را دور بریزد یا اینکه سرمایه گذاری کند تصمیم گرفت تا تمام این پول را صرف قمار کند. بیست سالی نگذشته بود که آدامز خود را ورشکسته و در یک کاروان کنار خیابان پیداکرد.

نتیجه ی اخلاقی این داستان این است که اگر آنقدر خوش شانس بودید که دوبار برنده ی بخت آزمایی شدید فقط یکی از آنها را صرف هوسبازی های خود کنید.

2-جفری دامپیر

جفری دامپیر به پولی که برده بود توجه کرد و 20 میلیون دلاری که از لاتاری ایلینویز برده بود در یک مغازه ی فروش چس فیل سرمایه گذاری کرد. حرکت او درست بود نه؟ اما به هرحال خواهر زن او چنین فکری نمی کرد و به همراه دوست پسرش هفت سال بعد او را از پشت هدف تیر قرار دادند. جسد دامپیر را در پشت یک وانت رها کردند. به هرحال برنامه ریزی آنها اشتباه بود و امروز هر دوی آنها در زندان هستند. نتیجه اینکه به کسی اعتماد نکن.

3-جک ویتاکر

هنگامی که جک ویتاکر برنده ی لاتاری شد نیاز چندانی به این پول نداشت چرا که قبلا از طریق مقاطعه کاری 1 میلیون دلار سرمایه جمع کرده بود زندگی خوبی در غرب ویرجینیا داشت. اما هنگامی که او 315 میلیون دلار بیشترین جایزه ای که تا به امروز به کسی داده شده برنده شد این پول برای او آمد نداشت.

او از پولش در راه خیریه استفاده کرد و 10 درصد آن را به کلیسا اختصاص داد. ویتاکر حتی از این هم فراتر رفت و با تأسیس بنیاد خیریه ی خودش 14 میلیون دلار از پولش را صرف کارهای خیره کرد. البته اوضاع چندان هم بر وفق مراد او نبود. یکبار 500 هزار دلار از ماشینش که در کنار خیابان پارک شده بود به سرقت بردند. یکبار هم برای مستی در هنگام رانندگی بازداشت شد و بار دیگر هم به خاطر تهدید کردن یک خدمتکار رستوران دستگیر شد. او در نهایت الکلی شد و همسرش از وی طلاق گرفت. نوه اش ، که از وی هفته ای 2100 دلار پول توجیبی می گرفت، به خاطر سوء مصرف مواد مخدر مرد. ویتاکر بعدتر گفت که ای کاش آن بلیط بخت آزمایی را پاره کرده بود.

4- آلکس اهسوک

آلکس اهوسک 500 هزار دلار برنده شد و تصمیم گرفت تا آن را خرج ان.جی.او خودش بکند که به قربانیان حملات جنسی کمک می کرد. ظاهرا کار درستی انجام داد، نه؟ در حقیقت خیر. چرا که آلکس در حقیقت خودش یک متجاوز بود. او به دو دختر زیر 13 سال در سالهای 1993 و 2000 تجاوز کرده بود و هیچ کس در حقیقت این را نمی دانست تا هنگامی که او برنده ی بخت آزمایی شد و عکسهایش توسط رسانه ها منتشر شدند. اندکی بعد او درحالیکه در خیابان راه می رفت مورد حمله قرار گرفت و به شدت زخمی شد. مشت آهنین کارما بازهم در حال فرودآمدن بود.

5- آلکس و روزا توث

آلکس و روزا در سال 1990 درحالی 13 میلیون دلار در بخت آزمایی برنده شدند که عملا ورشکسته شده بودند. آنها تصمیم گرفتند تا پولشان را به صورت اقساط ماهانه و به مدت 20 سال دریافت کنند. ظاهرا این هوشمندانه ترین کاری است که برندگان بخت آزمایی می توانند انجام بدهند. اما با وجود این اوضاع بر وفق مراد آنها پیش نرفت. آنها قبل از اینکه متوجه شوند یک زندگی پر زرق و برق چندان با خلق و خویشان سازگار نیست موقتا به لاس وگاس رفتند اما بعد از مدتی به فلوریدا بازگشتند تا مقداری زمین و یک خانه بخرند. با بدبختی آنها در سال 2006 به خاطر پرداخت هزینه های دادگاه ورشکسته شدند. برنده شدن در بخت آزمایی شکافی در خانواده ها ایجاد می کند که نتیجه ی آن صدها درام و میلیونها هزینه است. آلکس بارها به خاطر کشت حشیش و کشیدن چک بی محل در سالهای 2002 تا 2005 دستگیر شد. آنها ناچار شدند تا در یک کاروان کوچک در نیم هکتار زمین زندگی کنند و تنها منبع برقشان سیم نازکی بود که از ماشینشان کشیده بودند.

هنگامی که آنها در سال 2006 به خاطر فرار از مالیات دستگیر شدند آلکس در زندان و در انتظار محاکمه مرد و روزا ادعا کرد که بیمارتر از آن است که بتواند در دادگاه حاضر شود. البته او دروغ می گفت و هنگامی که فیلمی از راه رفتنش در زندان به دادگاه ارائه شد به 2 سال حبس محکوم شد و محکوم شد تا 1.1 میلیون دلار به خزانه ی دولت بپردازد.

6- ویلیام "باد" پست

ویلیام پست متاسفانه قربانی پدیده ی مشترک بین برندگان بخت آزمایی شد: طمع خانواده. اعضای خانواده ی او گمان می کردند که در قسمتی از پولهای بادآورده ی او شریک هستند. هنگامی که پست 16.2 میلیون دلار در بخت آزمایی برنده شد دوست دختر او از وی شکایت کرد و ادعا کرد که بلیط بخت آزمایی در حقیقت مال او بوده است. برادر او سعی کرد تا با استخدام یک قاتل حرفه ای او را از سر راه بردارد تا به پولهایش برسد. دیگر برادران و خواهرنش او را مجبور به سرمایه گذاری های اشتباه کردند تا جایی که او 1 میلیون دلار بدهکار شد و در زمان مرگ با اعانه های دولتی زندگی می کرد. انسان قدر فامیل وفادار را در این گونه مواقع می فهمد.

7- جنت لی

جنت لی هنگامی که در سال 1993 برنده ی 18 میلیون دلار شد تصمیم گرفت که سخاوتمند باشد. البته این تصمیم خوبی است ولی همیشه نتایج خوبی به همراه ندارد. (به همین دلیل است که ما همیشه اعمال خیر انجام نمی دهیم). او بیشتر پولش را به برنامه های دولتی و سازمانهای سیاسی بخشید و حتی بیل کلینتون به خاطر کمکهایش از او تشکر کرد. او 1 میلیون دلار به دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس بخشید تا یک کتابخانه ی جدید بسازند و به نام او کنند.

البته لی تفریح دیگری هم داشت: قمار. او مبلغ زیادی در قمار باخت و دست آخر در سال 2001 کاملا ورشکسته شد.

8- مایکل کارول

داستان مایکل کارول 19 ساله به صورت زیر است. مایکل زمانی که 15 میلیون دلار در بخت آزمایی برنده شد سپور شهرداری بود. او به صورتی معصومانه پول خود را خرج فامیل و دوستانش کرد. سپس تصمیم گرفت تا به صورتی غیرمعصومانه پولش را صرف بدمستی، کراک، کوکائین، قمار و فحشا کند. 6 سال بعد او ورشکسته شد و دوباره به عنوان سپور به شهرداری بازگشت. خودش می گوید که این بازگشت سبب شده تا زندگی شادتری داشته باشد اما ما فکر می کنیم که این حرف را از این رو می زند که تمام آن ثروت را برباد داده است.

9- بیلی باب هارل (جونیور)

هنگامی که باب هارل 31 میلیون دلار در بخت آزمایی تگزاس در سال 1997 برنده شد کشیش خیری بود. از نظر او این پول یک نعمت آسمانی بود اما نتیجه ای که از این نعمت حاصل شد خلاف این را نشان می دهد.

ابتدا او با پول بخت آزمایی برای خود چیزهایی مانند یک خانه و چند ماشین خرید. پس از چندی باب شروع کرد تا به دوستان و نزدیکانش که بوی پول به مشامشان خورده بود پول قرض بدهد. کاملا آشکار است که کسی پولهایی را که از او قرض کرده بود پس نداد و او در عرض 2 سال ورشکست شد. بدبختانه باب هارل در سال 1999 تنها 20 ماه پس از اینکه در بخت آزمایی برنده شده بودخودکشی کرد. خوشبختانه دوستان و خانواده اش خود را به خاطر خودکشی باب مقصر می دانستند.

10- کالی راجرز

هنگامی که کالی راجرز 16 سال داشت یک نوجوان معمولی بود که در بریتانیا زندگی عادی از سر می گذراند. پس از آن او 1.9 میلیون پوند (در حدود 3 میلیون دلار) در بخت آزمایی برنده شد. اگر فکر می کنید که یک دختر 16 ساله برای سر و کار داشتن با چنین مبلغ کلانی خیلی جوان است کاملا درست فکر می کنید چرا که اندکی بعد کالی خرج لباس های گران قیمت، پارتی، جراحی پلاستیک و البته کوکائین کرد. کوکائین مخدری گران قیمت است و به همین دلیل است که نام او در این لیست قرار گرفته است.

6 سال بعد کالی کاملا ورشکسته بود و در تا خرخره در قرض فرورفته بود. او دوبار کوشش کرد تا خود را از این ورطه نجات دهد و دست آخر ناچار شد تا برای تأمین مخارج خود و دو فرزندش (و پدر آنها) پرستار شود.

اساسا اگر فکر می کنید که قوانین سختگیرانه ی آمریکا درباره ی منع لاتاری برای افراد کمتر از هجده سال زیادی اند نمونه ی بالا اثبات می کند که چنین نیست.

 

تعصب+ حماقت= جنایت

http://wars-and-history.persiangig.com/30034c74c681dca7a8c6a627960221d2_XL.jpg

مورد عجیب
دکتر علی شریعتی
به صورتی آشکار ثابت می کنند که چگونه وقتی تعصب کور بر روح و روان کسی مسلط می شود حتی باهوش ترین افراد هم تبدیل به احمق ترین آنها می شوند.....


........ و چه
جنایتها
که از این حماقتها نتیجه نمی شود.

قتل همون کشتنِ بدون مجوزه


The Mechanic (1972) Poster

آرتور بیشاپ (چارلز برانسون) یک قاتل حرفه ای است که بر اساس پرونده هایی که تحویل می گیرد دست به قتل می زند. بیشاپ پس از قتل یکی از دوستانش به مراسم خاکسپاری او می رود و با پسر دوستش استیو مک کنان (؟؟) آشنا می شود و تصمیم می گیرد که رموز حرفه ی خود را به او بیاموزد. این دو برای انجام یک قتل به ایتالیا می روند ولی قبل از حرکت بیشاپ به صورت اتفاقی می فهمد که استیو در حقیقت برای قتل خود او نقشه می کشد.....

 یک دیالوگ به یاد ماندنی از فیلم مکانیک(این فیلم در ایران با نام متخصص شناخته می شود)

آرتور بیشاپ: آدمهای خاصی هستند که این کارا رو انجام می دن.

استیو مک کنان: من می تونم.

آرتور بیشاپ: تو همه ش می گی "من می تونم" اما حقیقت اینه که تو اصلا نمی دانی درباره ی چی حرف می زنی.

استیو مک کنان: تو می دونی؟

آرتوربیشاپ: من می دونم؟

استیو مک کنان: جالبه! وقتی که می کنه سوال رو با سوال جواب میده.