یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

چند شخصیتی

https://s18.picofile.com/file/8436144076/wolf_side_face_23_2147640034.jpg

مرد جذاب بود. زن مجذوب، اما سردرگم.

همان طور که قدم می زدند زن بی اختیار پرسید:« چرا همه ی روابط قبلی تو این قدر کوتاه بودند؟»

مرد به بالا نگاه کرد،

«راستش را بخواهی من مشکل کوچکی دارم ...»

بعدتر، کارآگاه پلیس با دیدن ظاهر هولناک و بدن غرق در خون دختر جوان در زیر نور قرص کامل ماه، چهره در هم کشید.

در دوردست، گرگی زوزه کشید.

مارک ترنر

(از کتاب 55 داستان کوتاه)

پی نوشت: یکی از بهترین داستانهای کوتاهی بود که تو عمرم خوندم. ظاهرا بی معنیه ولی یه معما توش هست که تا حل نشه داستان همین طوری بی معنی می مونه. برو سراغ حل کردن معماش.