یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

سیکل بسته ی مشکلات اقتصادی ایران


این نوشته هم از دکتر ناظران هست که امیدوارم با دقت مطالعه بفرمایید:
دغدغه اول هر حکومتی، حفظ قدرته. برای حفظ قدرت، باید مقبولیت کسب کنه. مردم حکومتی رو قبول دارند که امنیت و رفاه‌شون رو تامین کنه.

حکومتی که تنها درآمدش مالیاته، ناگزیره از طریق رشد اقتصادی، رفاه مردم رو تامین کنه. اگه موفق نشه، مردم به روشهای دموکراتیک جایگزینش می‌کنند. اگه به تغییرات دموکراتیک تن نده، مثل شوروی و پهلوی و ده‌ها مثال دیگه، مردم بالاخره به زور حذفش می‌کنند.

به این ترتیب تامین رفاه مردم، برای حکومت حیاتیه.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

اما با توجه به اینکه تحقق رشد و رفاه اقتصادی، تگذاری علمی می‌طلبه و کار هر کسی نیست، حکومتی که نفت داره، ملت رو رنگ می‌کنه. یعنی ثروت نفتی مردم رو می‌فروشه، با پولش براشون جنس وارد میکنه، و زیر قیمت می‌فروشه. عین رندان داستان مولانا، که خر درویش رو فروختند و با پولش شام خریدند تا بخوره، حال کنه، و به آواز خر برفت» برقصه.

اما وقتی حکومت جنس رو زیر قیمت می‌فروشه، صنعتگر و کشاورز ورشکست می‌شن. آیا دقت کردید که بساز بفروشی همیشه بهتر از سایر کاسبی‌ها بوده؟ علتش اینه که ساختمون از معدود چیزهاییه که دولت نمیتونه وارد کنه و زیر قیمت بفروشه.

البته در پروژه مسکن مهر، دولت تلاش کرد با بخش خصوصی رقابت کنه. اما عملا پروژه محدودی شد که بخاطر ضعف در مکان‌یابی و کیفیت، رقیب جدی برای بساز و بفروش‌ها نشد. اما ببینید از صنعت خودرو و لوازم خانگی گرفته، تا ماشین آلات و پوشاک، دولت چه بلایی سر صنعت آورده! وضعیت کشاورزی هم که دیگه گفتن نداره! طبیعتا، در این شرایط، بیکاری زیاد می‌شه.

وقتی بیکاری زیاد می‌شه، در رقابت مردم برای گرفتن کار، سطح دستمزدها پایین میاد.

چهارتا بنگاه هم که موفق به راه‌اندازی کسب و کار محدودی می‌شن، با موانع صادراتی دولت مواجه می‌شن! چرا؟ دولت میگه من یارانه تو قیمت‌ها گذاشتم که مردم خودمون بهره‌اش رو ببرند. از مرغ تا بیت‌کوین، هر چی صادر کنی، داری یارانه صادر می‌کنی. حرف دولت منطقیه! پس مانع گسترش فعالیت بین‌المللی بنگاه‌ها می‌شه. این همون چیزیه که بهش می‌گیم خود تحریمی.

با خود تحریمی بنگاه‌ها، بیکاری بیشتر می‌شه. با افزایش بیکاری، باز دستمزدها کمتر می‌شه. 

پس می‌بینیم که کم بودن دستمزدها، معلول یارانه‌ایه که دولت به پشتوانه نفت، در قیمت کالاها پنهان کرده.

با کاهش بیشتر دستمزدها، قدرت خرید مردم کمتر هم می‌شه. همه چیز به نظر گرون میاد. لذا دولت ناگزیر می‌شه یارانه پنهان در قیمت رو باز بیشتر کنه. عدم افزایش نرخ ارز در سالهای ۹۲ تا ۹۶ علیرغم تورم، و همینطور عدم افزایش قیمت بنزین در سالهای ۹۵ تا ۹۷، مصادیق همین قضیه بودند.

طبیعتا، وقتی یارانه بیشتر شد، دولت ناگزیر شد محدودیت بنگاه‌ها رو باز بیشتر کنه. مثلا پارسال دیدیم که برای ممانعت از قاچاق، همه فعالیت‌های بنگاه‌ها محدود شدند، از حمل گوسفند گرفته تا انبارداری. این باز به بیکاری بیشتر منجر شد، و ما رو به یارانه نیازمندتر کرد.

تا وقتی که درآمد نفتی زیاد بود، منابع یارانه جور می‌شد و عموم مردم متوجه میزان بی‌کفایتی حکمرانان اقتصادی کشور نمی‌شدند. حالا که فروش نفت کم شده، فشار یارانه پنهان رفته رو بودجه، کسری بودجه زیاد شده، و گند قضیه در اومده.

کسری بودجه عارضه بیماری اقتصاد ماست، نه علتش. کسری بودجه حکم عطسه مریض رو داره، نه ویروسی که تو تنشه.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

اقتصاد ما در یک چرخه مخرب گیر کرده:

 یارانه پنهان در قیمت ⬅️ محدودیت کسب و کار ⬅️ بیکاری ⬅️کاهش دستمزد ⬅️ کاهش قدرت خرید مردم ⬅️ افزایش یارانه پنهان ⬅️ سرخط

ما برای خروج از این چرخه، راه‌حل لازم داریم. امروز، صورت مسئله همینه. هر کسی که راه‌حلی برای اقتصاد کشور داره، باید نشون بده راه‌حلش چطوری ما رو از این چرخه خارج می‌کنه.

مثلا، آیا سهمیه‌بندی بنزین، ما رو از این چرخه درمیاره؟  نه!
افزایش مالیات سیگار چطور؟ باز هم نه!
اگه از خونه خالی مالیات بگیریم چی؟
به فرض که این مالیات‌ها مشکل کسری بودجه رو حل کنند، که نمی‌کنند، آیا ما رو از این چرخه خارج می‌کنند؟ البته که نه!

کسری بودجه خودش معلوله. علت، یارانه پنهان در قیمته؛ یارانه‌ای که تا بحال پشتوانه‌اش نفت بود. حالا که صادرات نفتی کم شده، گیر افتادیم.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

تنها راه خروج از این چرخه مخرب، ملی کردن نفته!

با ملی شدن نفت، تنها منبع درآمد دولت می‌شه مالیات.
وقتی دولت پولی برای یارانه دادن نداشت، مجبور می‌شه بالاخره به رشد اقتصادی فکر کنه.

با ملی شدن نفت، قیمت‌ها آزاد می‌شه. با آزاد شدن قیمتها، از طرفی کسب و کار رونق می‌گیره، بیکاری کم می‌شه، و به تدریج دستمزدها زیاد میشه. از طرف دیگه، بخاطر واریز عواید نفتی به حساب بانکی مردم، علیرغم قیمت‌های آزاد، قدرت خرید مردم حفظ می‌شه تا بتدریج دستمزدهای بیشتر به رفاه بیشتر منجر بشه.

آیا ملی کردن مجدد نفت گداپروری است؟


بقیه مطالب دکتر ناظران را در زیر بخوانید:
میگن ملی کردن نفت، گداپروریه». یعنی اگه عواید نفتی رو نقداً بین مردم توزیع کنیم، گداپروری کردیم.

گداپروری، یعنی مردم دیگه کار نمی‌کنند، بلکه تنبل و بی‌عار، می‌نشینند تو خونه، منتظر دریافت پول.

آیا ملی کردن نفت، واقعا گداپروریه؟

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

با اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، ماهی ۴۵ هزار تومن به هر نفر داده می‌شد. در سالهای ۸۹ و ۹۰، این پرداخت ماهیانه بیش از ۴۰ دلار می‌ارزید که پول قابل توجهی بود. اجرای این طرح فرصتی ایجاد کرد که اقتصاددانها اثر دریافت این میزان پول رو بر میزان کار و تلاش مردم بسنجند. 

سوال این بود: آیا پرداخت ماهی ۴۰ دلار به هر نفر، مردم رو تنبل و بیکار بار میاره؟

دکتر جواد صالحی اصفهانی، استاد دانشگاه ویرجینیا‌تک آمریکا، با استفاده از داده‌های مرکز آمار ایران در مورد هزینه و درآمد خانوار»، یه تحقیق تجربی و داده‌-محور برای پاسخ به این سوال صورت دادند. نتیجه این تحقیق، در مجله 
Journal of Development Economics
منتشر شده. عنوان مقاله هست:
Cash transfers and labor supply: Evidence from a large-scale program in Iran
در این مطالعه، ارتباط پرداخت یارانه نقدی با میزان اشتغال، در ایران، طی سالهای ۸۹ و ۹۰، بررسی شده.

نتیجه تحقیق رو در میشه در دو جمله آخر چکیده مقاله دید. 

We find no evidence that cash transfers reduced labor supply, in terms of hours worked or labor force participation. To the contrary, we find positive effects on the labor supply of women and self-employed men.

معنیش اینه که: ما هیچ گواهی مبنی بر اینکه پرداخت‌های نقدی موجب کاهش عرضه نیروی کار می‌شود، چه به معنی ساعات کار انجام شده، چه به معنی درصد افرادی که کار می‌کنند، نمی‌یابیم. برعکس، اثر مثبتی بر عرضه نیروی کار خانمها، و همینطور آقایان خوداشتغال، می‌یابیم.»

پس پرداخت ماهی ۴۰ دلار به هر ایرانی، نه تنها به گداپروری منجر نشد، بلکه برعکس موجب افزایش کار و فعالیت مردم هم شد؛ هم در بین آقایون و هم در بین خانمها.

به همین ترتیب، اگه نفت رو هم ملی کنیم، نه تنها گداپروری نیست، بلکه کار و فعالیت مردم رو افزایش هم خواهد داد.

مطالعات اقتصاددانها نشون داده که حقوق بیکاری، موجب کاهش عرضه نیروی کار می‌شه. دلیلش ساده‌ست. وقتی گرفتن پول مشروط به بیکاری باشه، خب تمایل به کار نکردن رو افزایش می‌ده.

اما از اونجا که عواید نفت ملی، غیرمشروط بین همه مردم توزیع می‌شه، تنبلی رو ترویج نمی‌کنه. از مطالعه دکتر صالحی اصفهانی برمیاد که حتی موجب افزایش کار و تلاش مردم هم می‌شه.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

اصلا فرض کنیم این مطالعه انجام نشده بود. حداقل این سوال رو جواب بدیم:

چطوریه که وقتی دارنده ماشین شاسی بلند، از محل ثروت نفتی این کشور، بنزین ارزون می‌زنه میره شمال، گداپروری نیست، اما اگه بخشی از اون ثروت نفتی به مردمی که ماشین ندارند برسه، حالا میشه گداپروری؟ 

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

در این دو سال گذشته، یه عده از اقتصاددانان جوان، تلاش بسیاری کردند تا دولت رو بر سر نحوه درست اصلاح بازار حامل‌های انرژی متقاعد کنند. در این راستا، جلسات بسیاری هم با مسوولان دولتی داشتند، که البته همونطور که دو هفته پیش معلوم شد، همه‌اش بی‌فایده بوده. یکی از این مسوولان دولتی، وزیر کشور بوده.

اینطور شنیدم که یکی از مسوولانی که در اون جلسات به شدت معتقد بود توزیع نقدی یارانه‌ها گداپروریه، همین وزیر کشور بوده. شاید شایعه باشه. ولی کاش آقای وزیر خودشون توضیح بدهند. بطور مشخص، خواهش می‌کنم که وزیر کشور کمکمون کنند جواب یه سوال رو بفهمیم:

چطوریه که وقتی آقایان مسوولین خودشون یه ماشین دارند، خانم یه ماشین دارند، آقازاده‌ که ماشاالله، همه هم به برکت ثروت نفتی این کشور بنزین ارزون می‌زنند، گداپروری نیست، اما اگه خدای نکرده گوشه‌ای از همون ثروت نفتی که به باک می‌زنند، به مردم ایذه، جوانرود، سنندج، و سیرجان برسه، گداپروریه؟!

ملی کردن مجدد نفت


مطلب زیر را دکتر ناظران در کانال خود منتشر کرده اند:

قرار بود نفت ملی باشه، اما نفت دولتی شد. دولت باید با درآمد مالیاتی اداره میشد، اما دولت ما عادت کرده با پول نفت اداره بشه و به مالیات متکی نباشه. برای همین هم چندان نسبت به فرارهای مالیاتی حساس نیست. 

بحران معیشتی که جامعه ما بهش گرفتار شده، ناشی از دولتی شدن نفته، و راه خروج از بحران، ملی کردن مجدد نفته.

(تو این پست، منظور از نفت»، کل ثروت فسیلی کشوره، چه نفت و چه گاز. از باب ایجاز می‌نویسم نفت».)

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

چه جوری نفت دولتی، به بحران معیشت منجر می‌شه؟

یک دولت سالم، با درآمد مالیاتی اداره می‌شه. درآمد چنین دولتی، با رشد اقتصاد بیشتر میشه.

اما دولتی که با پول نفت اداره می‌شه، از مالیات مردم بی‌نیازه. متعاقباً رشد اقتصادی هم نفع خاصی براش نداره. حرف از رشد اقتصادی، لقلقه زبون چنین دولتیه، ولی اقدام عملی برای رشد اقتصادی صورت نمی‌ده. دولت نفتی، برای تثبیت قدرتش، فقط کافیه مردم رو در یک رضایت نسبی نگه داره.

برای راضی نگه داشتن مردم، دولت باید این احساس» رو در مردم ایجاد کنه که درآمدشون برای یک زندگی خوب کافیه. 
از سال ۵۳ که نفت گرون شد، دولت از محل درآمد نفتی، نرخ دلار رو سرکوب می‌کرد تا جنس وارداتی ارزون باشه، و گاهی به اسم تنظیم بازار، خودش مستقیما اقلام خوراکی وارد می‌کرد و زیر قیمت بازار توزیع می‌کرد. در واقع به پشتوانه ثروت نفتی، کالاها رو ارزون می‌کرد تا قدرت خرید مردم بیشتر از تولید اقتصادیشون بشه. ما هم خوشحال و سرخوش، به آواز خر برفت و خر برفت» می‌رقصیدیم.

اما سرکوب نرخ ارز، صنعتگر رو بیچاره می‌کرد. حتما شنیدید که می‌گن تو ایران کار صنعتی جواب نمی‌ده، دلالی بهتره». دلیلش ت سرکوب ارزیه.
واردات اقلام خوراکی هم کشاورز رو بیچاره می‌کرد. این شد که کشاورزها یا زمین‌شون رو فروختند رفتند شهر، یا اگه به کشاورزی ادامه دادند، جزو فقیرترین دهک‌های جامعه شدند.

بیچارگی صنعتگر و کشاورز کشور، نتیجه مستقیم نفتی بودن دولته.

بدین ترتیب، نفت دولتی اقتصاد رو بهم ریخت، مردم رو فقیر کرد، و به یارانه‌های دولت وابسته‌شون کرد. نیم قرنه که مردم از دولت می‌خواهند که فکری به حال معیشت شون بکنه، و از بیکاری نجاتشون بده. اما هر سال معیشت مردم سختتر، نرخ بیکاری بیشتر، و کالا گرونتر شده.

از یه جایی باید بپذیریم، تامین معیشت مردم از عهده دولت ساخته نیست، چه اصولگرا باشه چه اصطلاح طلب، چه سلطنتی باشه چه جمهوری. نقش دولت در اقتصاد باید داوری باشه، و اتکاش هم به مالیاتی که از مردم می‌گیره.

تا وقتی رفاه کاذب ناشی از نفت وارد بازار میشه، مردم عین درویش حکایت مولانا، کبابشون رو می‌خورند و سرخوشند. اما فردای روزگار که متوجه بشن دیگه خری در کار نیست، متوجه می‌شن که سرمایه خودشون رو داشتن می‌خوردن. همین حالا هم که تحریم رسوندن کباب رو مختل کرده، می‌بینیم که اون رفاه چقدر کاذب بود.

این وضعیت، یک بن‌بست اقتصادیه، و راه خروج از این بن‌بست، ملی کردن نفته.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

چه جوری می‌شه نفت رو ملی کرد؟

عواید نفت باید نقدا و تا ریال آخر، بطور هفتگی بین مردم توزیع بشه، و دولت فقط از محل عواید مالیاتی اداره بشه. 

در حال حاضر بخشی از نفت صادر میشه، و بقیه‌اش به پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌های داخلی فروخته می‌شه.

اگه قیمت بنزین رو آزاد کنیم، و عوایدش رو مساوی بین مردم توزیع کنیم، تنها بخشی از نفت رو ملی کردیم، در حالیکه همه نفت باید ملی بشه. چه جوری؟

از سویی درآمد حاصل از صادرات نفت، پس از پرداخت هزینه استخراج به شرکت ملی نفت، به نرخ بازار آزاد تبدیل به ریال بشه، و تمام اون، بطور مساوی بین مردم تقسیم بشه. 

از سوی دیگه، نفتی که در داخل به پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها فروخته می‌شه، به قیمت آزاد رقابتی بفروش برسه، و عوایدش تا ریال آخر، بطور هفتگی بین همه مردم توزیع بشه.

بدین ترتیب نفت مجددا ملی می‌شه، بازار حامل‌های انرژی آزاد می‌شه، و دولت لاجرم فقط به درآمد مالیاتی متکی می‌شه. وقتی دولت به مالیات متکی شد، ناچار می‌شه رشد اقتصادی رو جدی بگیره.

آیا ملی کردن مجدد نفت بر تورم تأثیر دارد؟



1️⃣ مگر نه اینکه برخی کشورهای نفتی، درآمدشون رو سرمایه‌گذاری می‌کنند. مثلا نروژ بیش از یک تریلیون دلار ثروت در صندوق سرمایه‌گذاری ملی‌ش تجمیع کرده، تا نسلهای دیگه هم از نفت بهره ببرند. چرا ما عواید نفتی رو بین مردم توزیع کنیم تا فقط همین نسل ثروت نفتی رو بخوره بره؟

وقتی عواید نفتی رو بین مردم توزیع کنیم، بخشی رو مصرف می‌کنند و بخشی رو پس‌انداز می‌کنند. مثلا بخشی رو صرف خرید خوراک و پوشاک می‌کنند، اما بقیه رو سرمایه‌گذاری می‌کنند. یکی سهام می‌خره، دیگری خونه می‌خره. یکی تراکتور می‌خره، یکی دستگاه جوش می‌خره، دیگری کارگاهی اجاره می‌کنه و فعالیت تولیدی راه می‌اندازه. اینها همه سرمایه‌گذاری‌هایی هستند که ثروت خانوادگی رو افزایش می‌دهند، و از طریق ارث، عواید نفتی رو به نسلهای آتی می‌رسونند.

حتی وقتی این پول صرف آموزش و بهداشت بهتر فرزندان میشه، نوه‌ها در خانواده مرفه‌تری بزرگ می‌شن، و عملا ثروت نفتی به نسلهای آتی میرسه.

در وضعیت کنونی، ثروت نفتی در قالب بنزین و گازوئیل ارزون می‌سوزه می‌ره هوا، و برای نسلهای بعدی فقط سرطانش می‌مونه. هر وقت حکمرانی اقتصادی ما به کیفیت نروژ شد، بشینیم در مورد شکل دادن به یک صندوق سرمایه‌گذاری ملی صحبت کنیم. تا اون زمان، مردم امانت‌داران بهتری برای ثروت ملی هستند تا دولت. 

سالها پیش یه صندوق توسعه ملی برای تجمیع بخشی از عواید نفتی ایجاد کردیم، اما شد قلک دولت، تا به بهانه‌های مختلف خالیش کنه.

مردم بر ثروت خدادادی این سرزمین امین‌تر هستند تا دولت، و پدر و مادرها دلسوزتر بر سرنوشت فرزندان، نوه‌ها و ندیده‌هاشون هستند، تا دولت.

این مقاله خوبی در مورد اثر چنین درآمدی بر نسلهای آینده‌ست:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9433/

ادوارد جنر، واکسیناسیون و اعتراضات مردمی


در اواخر قرن نوزدهم یک پزشک انگلیسی به نام ادوارد جنر تصمیم گرفت تا چشم بر روی آموزه های بقراط و جالینوس و ابن سینا و رازی ببندد و به جای اینکه عدم تعادل صفرا و سودا و بلغم و خون را علت بوجود آوردن بیماری ها بداند چشم بر روی واقعیتهای دور و برش باز کند. او متوجه شده بود بسیاری کسانی که از گاوهای مبتلا به بیماری آبله ی گاوی شیر می دوشند به این بیماری مبتلا می شوند اما در عوض تا آخر عمرشان هیچگاه به بیماری آبله مبتلا نمی شوند. او فرض کرد که با مبتلا شدن بدن انسان به بیماری آبله ی گاوی چیزی در بدن تولید می شود که بدن انسان را در برابر آبله مصون می کند. باید توجه داشته باشیم که در آن زمان هنوز مفهوم میکروب، به صورتی که ما میشناسیم، کشف نشده بود و علم پزشکی هنوز به میکروسکوپهای خوبی که بتواند انواع و اقسام میکروبها را با آن تشخیص داد مجهز نشده بود. به هر حال جنر یک پسر هشت ساله را عمدا به بیماری آبله ی گاوی متبلا کرد و پس از بهبود یافتن پسرک وی را در معرض آبله قرار داد. پسرک در برابر آبله مصونیت یافته بود. بصیرت ادوارد جنر و چشم پوشی او از سنتهای پزشکی قرون وسطی بشر را از شر یکی از مهلک ترین بیماری ها مسری نجات داد. حرکت ادوارد جنر در واکسیناسیون افراد توسط لویی پاستور فرانسوی و رابرت کخ آلمانی گسترش یافت و امروزه بسیاری از فرزندان ما بیماری های مهلک و مسری را به راحتی از سر می گذراند بدون هیچ نگرانی
شاید فکر کنید که امروز می خواهم درباره ی مزیتهای پزشکی مدرن بر طب سنتی روضه بخوانم که البته اشتباه می کنید. بحث امروز ما درباره ی واکسینه شدن نظام مقدس جمهوری اسلامی در برابر شورشها و اعتراضات خیابانی است. برای دوستانی که سن کمتری دارند و دوران جنگ و پس از آن را به یاد نمی آورند تاریخچه ی کوتاهی می گویم و به اصل بحث برمیگردم.
در بهار سال 1371 ایران 8 سال جنگ تحمیلی در برابر عراق و 4 سال دوره ی سازندگی را پشت سرگذاشته بود. فداکاری بی نظیر مردم در طی دوران جنگ که با جان و مال خود پشت نظام ایستادند و از آرمانهای خود عقب ننشستند دولت سازندگی را به این توهم رسانده بود که مردم آن چنان پشت نظام ایستاده اند که دولتمردان می توانند هر ت غلطی را اجرا کنند و همین که مردم این ت را ت نظام بدانند در برابر آن تمکین می کنند. اما در روز نهم خرداد 1371 شورش مردم مشهد نشان داد که مردم با دولتمردان چندان هم عهد اخوت نبسته اند. این شورش با شورش 13 مرداد 1373 مردم قزوین و شورش 15 فروردین 1374 مردم اسلامشهر دنبال شد. هرچند که علت هر سه شورش با هم تفاوت داشت (اولی برای اعتراض به خراب کردن خانه های بدون مجوز در قسمت فقیر نشین شهر، دومی به علت اعتراض به تفکیک نشدن استان قزوین از استان زنجان و سومی به علت اعتراض به گرانی کرایه ها) هر سه شورش مشترکات زیادی با هم داشتند:
  • شرکت کردن قسمت عمده ای از اقشار فقیر جامعه که نظام آنها را حامی بی چون و چرا و همیشگی خود می دانست.
  • حمله به ادارات، مراکز دولتی و کلانتری ها و . توسط مردم.
  • در هر سه مورد اعتراضات محدود بودند به شهرها و به دیگر شهرها و استانها گسترده نشدند.
  • غافلگیر شدن دولت در هر سه مورد که در نهایت مجبور شدند با توسل به قوای نظامی و آتش مسلسل شورشها را سرکوب کنند.
  • کشته شدن تعداد زیادی از مردم توسط نیروهای نظامی حاضر در صحنه.
  • اعلام اینکه شورشها توسط اراذل و اوباش صورت گرفته اند به عنوان ت رسمی نظام در خبررسانی.
  • دستگیری تعداد زیادی از مردم به اتهام دست داشتن در شورشها و اعدام تعدادی از آنها پس از سرکوب مردم در خیابانها.
هرچند که این شورشهای خیابانی این توهم تمداران را بر هم نزد که مردم قشر فقیر همیشه و در همه حال حامی بی چون و چرای نظام خواهند ماند اما دستپاچگی آنها در سرکوب شورشها و هزینه ی زیادی که روشهای سرکوب اعتراضات خیابانی با استفاده از آتش مسلسل در بر داشت سبب شد تا نظام در پی چاره جویی برآمده و به دنبال راه حلهای نرم تری برای جلوگیری از اغتشاشات خیابانی و مدیریت چنین شورشهایی بگردد.
در حمله به کوی دانشگاه در تیر 1378 (5 سال پس از سرکوب خونین شورش اسلامشهر) نظام هر چند که باز هم با عجله و پر هزینه شورشهای خیابانی را سرکوب کرد اما نیروهای امنیتی و نظامی واکنش نسبتا بهتری را در مدیریت شورش نشان دادند. اینکه این در این شورش مقصر که بود و علتهای بروز این اغتشاشات چه بودند را ما بررسی نمی کنیم و نخواهیم کرد. بحث بر سر این است که با وجود اینکه شورشهای متعاقب حمله به کوی دانشگاه خیلی سریع گسترش پیدا کردند و بر خلاف آن سه شورش قبلی حتی به شهر و استانهای دیگر هم کشیده شدند استفاده ی مناسبتر از روشهای های ضدشورش سبب شد تا این همه اعتراضات با کشته ها و مجروحان کمتری به پایان برسند. 
درسهای شورش های تابستان 78 ده سال بعد و در طی فتنه ی 88 به کار نظام آمد. بازهم با وجود گسترده بودن اعتراضات و شورشهای مردم در بسیاری از شهرها و مراکز استان نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی با تعداد کشته ها و مجروحان نسبتا اندکی شورشها را سرکوب کردند.
شورش های کور دی ماه 96 نیز سرنوشتی مشابه فتنه ی 88 داشتند. امروزه نظام مقدس جمهوری اسلامی نشان داده است که شورشهای متعدد مردم از ابتدای دهه ی هفتاد تا به امروز این نظام را در برابر این گونه اعتراضات به خوبی واکسینه کرده اند. شاید اگر مردم ایران کمتر به خاطر هیچ و پوچ به خیابان می ریختند امروز چنین تجربیات گرانبهایی را در زمینه ی ضد شورش نصیب نیرویهای امنیتی و انتظامی نمی کردند و همین شورشهای بنزین 98 می توانست پایه های نظام را به راحتی به لرزه درآورد اما بازهم دیدیم که با وجود گستردگی بسیار زیاد این شورشها، شاید گسترده ترین شورش مردم در سطح کشور که حتی در طی انقلاب 57 هم بی نظیر بود،  سرکوب آنها در طی تنها 3-4 روز و به راحتی و بازهم با تلفات جانی نسبتا اندکی صورت گرفت. مواردی را که سبب شد این شورش بنزین به راحتی سرکوب بشود را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
  • انتخاب زمان مناسب برای خبررسانی. یعنی دقیقا زمانی که مردم یا پای آنتن ماهواره نشسته بودند و یا در حال بازگشت از دعای کمیل بودند و در نتیجه فردا تا ظهر هم قرار بود بخوابند. در نتیجه تنها بخش اندکی از مردم از خبر گران شدن بنزین با خبر شدند و زمانی هم که خبردار شدند چنان چشمانشان گرم خواب بود که امکان واکنش از آنها سلب شده بود.
  • بی خبر گذاشتن تقریبا تمامی ارکان نظام از این اقدام که در نتیجه خبر گران شدن بنزین از قبل در میان مردم درز نکرده بود تا از قبل خودشان را برای هماهنگی مناسب یک شورش موفق آماده کنند.
  • نداشتن لیدر ی مناسب برای معترضان که شورشهای آنها را به حرکاتی کور و قابل سرکوب تقلیل داده بود.
  • معتاد کردن مردم به اینرنت و قطع آن در یک لحظه ی مناسب که سبب شد ارتباطات بین شورشیان به راحتی از بین برود در حالیکه شورشی ها هیچ جایگزینی برای آن در نظر نداشتند.
  • بمباران خبری مردم درباره ی بروز خشونتهای کور د رسانه های خبری و برجسته کردن امنیت به عنوان اولویت اول مردم کوچه و بازار که بسیاری از کسانی را که بی طرف بودند به سمت مسئولان سوق داد.
خلاصه اینکه از این به بعد اگر خواستید تا برای اعتراضهای ی و یا معیشتی و یا دانشجویی و یا هر گونه اعتراض دیگری به خیابان بیایید و با لشکرکشی خیابانی نظام را به عقب نشینی وادار کنید توصیه ی من به عنوان کسی که تاریخ خوانده ام این است که کلاً بی خیال قضیه بشوید این نظام کاملا در برابر هر گونه شورش خیابانی واکسینه شده است اگر هم شورشی به قدری فراگیر بشود که بتواند روشهای ضد شورش نظام را خنثی کند سطح خشونتها به جایی خواهد رسید که در نهایت یا به سومالی خواهیم رسید، یا سوریه و یا افغانستان. ته ته ش چیزی برایتان نخواهند ماند جز ویرانه ای
از ما گفتن بود
رضا کیانی موحد