یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

سال ها بود که تو را می کردم

سال ها بود که تو را می کردم
همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من می دادی؟
درس آزادگی و مهر و وفا

همه کردند چرا ما نکنیم؟
وصف روی گل زیبای تو را

تا ته دسته فرو خواهم کرد؟
خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود
قد رعنای تو از این درگاه

نظرات 1 + ارسال نظر
ا دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:08 ب.ظ

اینم ادامش :
مادرت خان کرم بود و بداد از پس و پیش
به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم

صد دعا از دل مجروح پریشان احوال



وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست

کاکل مشک فشان با وزش باد شمال



عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن

نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال

نه دیگه این ادامه ی اون نیست. اون که من نوشتم در غالب قصیده یا غزله ولی اینی که شما نوشتی مثنویه. حواست کجاس برادر؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد