یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

شرف

آن وقتها افسران سیاسی انگلیسی انتظار داشتند که افراد قبایل پیش پایشان به احترام قیام کند، همان طور که جلوی پای شیوخشان بلند می شدند. دروزی برکلی از جلوی خیون (یکی از شیوخ عرب در منطقه بصره) و عده ای اعراب که درس سینه کش دیواری نشتسه بودند  می گذرد، ولی هیچکدام پیش پایش بلند نمی شوند. برکلی با خود می اندیشد که اگر ازین مسأله چشم پوشی کند دیگر فاتحه کار و قدرتش به عنوان مأمور سیاسی خوانده شده است و از سویی چون نمی توانسته است یک تنه جلو برود و آن عده را تنبیه کند  ناچار رو به جماعت می کند و می گوید «سلام عیلکم» و خیون هم به حکم قانون بی بروبرگرد واجب بودن سلام بلند می شود و می گوید«و علیکم السلام»

شوق آموختن صفحه 229

 

در فیلم فرهنگ لغت رختخوابی (یا هر اسم دیگری که دوست دارید برایش پیداکنید) فرماندار انگلیسی منطقه ،هنری، به پسر جوانی که تازه از انگلیس رسیده بود و قصد داشت تا در میان بومیان انقلاب فرهنگ به پا کند جمله ی جالبی گفت: "چطور ما می تونیم بر مردمی فرمان برونیم که زبون شون رو نمی دونیم؟"

این قضیه دانستن زبان و آداب و رسوم محلی چیز کم اهمیتی نیست که بخواهیم سرسری از کنار قضیه بگذریم. اگر می بینیم که بعضی کشورهای اروپایی سالها و بعضی قرنها بر بعضی مردم آسیا و آفریقا حکمفرمایی کردند نباید این برتری و توفق را همه از صدقه سر قدرت نظامی آنها ببینیم. کشورهای استعمارگر برای سلطه بر مستعمراتشان وقت و انرژی زیادی صرف کردند که قسمت عمده ای از این انرژی برای شناخت بومیان صرف می شد. واقعا چطور می شود بر مردمی حکومت کنیم اگر چیزی درباره آنها ندانیم؟

کتاب شوق آموختن ذکر خاطرات آرچیبالد روزولت است. البته این روزولت را نباید با کرمیت روزولت اشتباه گرفت. کرمیت روزولت ،معروف به کیم، از افسران سیا بود که در کودتای بیست و هشت مرداد نقشی اساسی بازی کرد و از طراحان اصلی کودتا به شمار می رفت. آرچیبالد پسر عموی کیم بود و او هم مانند پسر عمویش به عضویت سیا رسیده بود. آرچیبالد علاقه زیادی به آموختن زبان عربی و فرهنگ کشورهای مسلمان داشت و همین امر سبب شد تا در زمان جنگ جهانی دوم ارتش آمریکا او را به عنوان کارشناس مسائل اعراب بکارگیرد. پس از پایان جنگ آرچیبالد به سیا پیوست و مأموریتهای گوناگونی را در کشورهای منطقه خاورمیانه ، از جمله ایران، گذراند.

کتاب شوق آموختن به داستانهای اطلاعاتی ،که قاعدتا آرچیبالد باید سرشار از آنان باشد، نمی پردازد بلکه بیشتر تمرکز کتاب بر روی زندگی عادی، آداب و رسوم و تشریح سنتهای سیاسی مردم خاورمیانه است. فصل آخر کتاب توصیه هایی برای زمامداران آمریکا درباره استخدام نیروهای جوان سازمانهای اطلاعاتی است که می توان همه این توصیه ها را در یک جمله خلاصه کرد: سازمانهای اطلاعاتی باید مأمورانی را به کشورهای دیگر بفرستند که با زبان، آداب و رسوم و سنن آن کشورها کاملا آشنا باشند و حتی از این آشنایی لذت ببرند. روزولت دوران خوشی را به یاد می آورد که مأموران اطلاعاتی آمریکا چنین خصوصیاتی را داشته اند و جای این گونه مأموران را در سرویسهای اطلاعاتی غرب خالی می بیند.

برای اینکه به ریزبینی افسران اطلاعاتی ،مانند روزولت، و همتایان نظامی آنها که سالها سلطه استعماری غرب را برنامه ریزی می کردند پی ببرید قسمتهایی از کتاب را به عنوان نمونه در پایین آورده ام. همین نکته سنجی ها سبب شد که تا قرنها استعمارگران اروپایی آقای ملل شرقی باشند. کتاب شوق آموختن توسط صهبا سعیدی ترجمه و به وسیله انتشارات اطلاعات چاپ شده است.

ارزشمندترین دارایی یک عرب قبیله نشین، نه همسر اوست، نه فرزند و نه شتر و نه به گمان برخی خیالپردازان اسبش. بلکه «شرف» اوست. کلمه «شرف» سه مفهموم افتخار، اصالت و استقلال را در برمی گیرد. بزرگترین سوگند یک عرب قبلیه نشین سوگند به شرف خویشتن است، آنهم به نحوی که گویی شرف چیز ملموسی است که ممکن است به آسانی خدشه پذیرد و از دست برود. کلمه مقابل شرف «عیب» است. عیب لغتی عربی است برای بیان شرم و سرافکندگی. اگر عربی در انجام تعهدی درماند، غرق عیب می شود و مطرود قبیله. دیگر افراد قبیله از تماس با او طفره می روند، به او دختر نمی دهند و هر فرصتی را برای سرکوفت زدن  بدو مغتنم می شمارند و او در نظر اهل قبیله، «روسیاه» می شود.

چند واجب اصلی برای حفظ شرف وجود دارد: واجب اول، حفظ عفت و ناموس زنان خانواده است. مجازات هرگونه انحرافی از عفت، مرگ زن گناهکار است به دست شوهرش و همچنین مجازات مرد فاسق، البته اگر دستگیر شود. البته استثنایی در این مورد وجود دارد و آن اینکه اگر تجاوز صورت گرفته باشد، مرد گناهکار شناخته می شود. ولی زنا، در میان اعراب بدوی به ندرت اتفاق می افتد، چرا که اگر زنی مورد سوء ظن شوهر واقع شود، به عنوان تنبیه و مجازات به خانه پدر یا برادرش برگردانده می شود و کوچکترین شایعه، حتی بی پایه و اساس در مورد عصمت یک زن می تواند موجب مرگ او شود.

بکارت زن چون جوهری گرانبها باید حفظ شود، به هر قیمتی که باشد. و اگر شوهر زنی پی ببرد که همسر تازه اش قبلا تجربه جنسی داشته است، او را به خانه والدینش پس می فرستد که یا کشته می شود، یا مطرود و رانده و یا مثل یکی شیء پلید و نجس همه از او می پرهیزند.

این مسأله گاه به افراطهای عجیب و غریبی هم می انجامد -مثلا رسم عجیب خانواده سعدون که هر زنی از افراد خانواده که نامحرمی رویش را ببیند مجازاتش مرگ است.

یکی از بزرگترین عیب ها ، خدشه دار شدن آبروی زن خانواده است. در زمان دیدار من از قبایل جنوبی عراق، قبیله آل بومحمد مورد تحقیر بود چرا که آنان در مورد حفظ ناموس زنانشان متهم به ولنگاری بودند و زنان خطاکار را به جای کشتن مورد سرزنش قرار می دادند.

از سوی دیگر زنان ایلیاتی، رویهمرفته بسیار آزادتر از زنان شهری بودند. بدوی ها و زنان دهاتی روبنده نمی زدند و ندرتا در مواجهه با غریبه ای گوشه سربند را بر صورت خود می کشیدند. تنها همسران شیوخ مجبور به تأسی از محدودیتهای زنان شهری یعنی پوشاندن روی خود بودند.

دومین اصل حیاتی و لازم حفظ شرف، شستن خون با خون است. این اصل امری کاملا پذیرفته شده و لازم الاجراست الا در دو مورد: یکی در یوم الکبیر یعنی در هنگام جنگ و قتال بین قبایل؛ کشته شدن در مبارزه مشمول انتقام نمی شد و طرفین دشمن خونی یکدیگر نمی شدند (حداقل در میان اعراب صحرا نشنی وضع چنین بود)، دوم به شرط پرداخت فصل یا دیه که عبارت است از پول، جنس یا زن، به نسبت دو زن به عنوان دیه هر مرد مقتول. فلسفه این آخرین شیوه پرداخت دیه آن است که زنان می توانند فرزندی پسر به دینا آورند که جای مردهای کشته را بگیرد....

دیگر از لوازم شرافت، سخاوت و مهمان نوازی است. باید از مهمان بخوبی پذیرایی شود و حداقل تا سه روز، مادام که غذای میزبان در شکم مهمان است، تحت حمایت او قرار دارد. مضیف شیخ قبیله همواره بر روی افراد قبیله و غربیه ها باز است و قهوه و غذا از کسی مضایقه نمی شود. حتی امروزه هم فقیرترین دهاتی ها، به رهگذران پیاله ای شیر تعارف می کنند- حتی اگر غذای خودشان منحصر به همین پیاله شیر باشد. سابقا یکی از بدترین توهینها به یک قبیله نشین آن بود که او را «لبن» یا شیر فروش بنامند، چرا که در نظر آنها شیر، فروشی نیست و به رایگان داده می شود و فروش شیر، «عیب» بزرگی به شمار می رود.

وقتی مهمان عزیزی به سرای شیخ وارد می شود، شیخ از هیچ خدمتی مضایقه نمی کند و طبق سنت، با او سرسفره غذا نمی نشیند، بلکه ایستاده از او پذیرایی می کند و مثل خدمتکار دست بر سینه ای به خدمتش می پردازد. و به هنگام عزیمت مهمان تا مرز قبیله او را بدرقه می کند.

«دخیله» جایی است که افراد می توانند تحت شرایط خاصی در آن بست بنشینند و طلب حمایت کنند، آنهم با گفتن «انا دخیلک» آن وقت شرف صاحب «دخیله» حکم می کند که از او در مقابل دشمنانش حمایت کند و اگر اتفاقی برای او بیفتد مایه سرافکندگی صاحب دخلیه خواهدشد. و باید از آنهایی که حرمت دخیله او را در هم شکسته اند، انتقام بگیرد  یا غرامت بستاند.

تقریبا تا همین اواخر، اعراب بدوی به عنوان پاسداری از شرف خود، حاضر نبودند تن به هرکاری بدهند. مثلا اعراب بدوی اشتغال به هر کاری جز شترداری را عار می شمردند. کشاورزی مایه ننگ و شرمساری بود و به کرایه دادن شتر برای بارکشی کاری بس نکوهیده. علاوه بر کشاورزی و فروش محصولات، نگهداری گاومیش، حصیر بافی، عبادوزی و آهنگری هم مایه ننگ و عار شمرده می شد.

صفحات 206 تا 209

 

نظرات 2 + ارسال نظر
بعد از سلام چه می گویید؟ شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ http://afterhello.blogsky.com

سلام و همیشه در سلام
خوشحالم که خانه ای شیشه ای خواندنی پیدا کردم
باید بیشتر و کاملتر بخوانم
موفق باشید
همیشه سلامت باشید

لطف دارید

میله بدون پرچم یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ

سلام
بسیار عالی بود....
اما الان بعضی وقتها حس می کنم برخی سردمداران اونورکی خیلی از مرحله اینوری ها پرتند... معلومه که دیگه در دم و دستگاهشون مشاوران عاشق کار حضور ندارند....

دقیقا همین طوره. این بنده خدا هم توی کتابش همین رو می گفت. می گفت اگه قراره که دوباره غرب به دنیا حکومت کنه اولین قدمش اینه که مامورانش باید دنیا رو اونجور که هست بشناسند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد