یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

منو مثه یه احمق فرستادن به جنگ با یه پرچم و یه دروغ

 

سه روز پیش 150 امین سالگرد آغاز جنگهای داخلی آمریکا بود. درباره این جنگ می شود که هزاران صفحه نوشت و هزاران فیلم ساخت که البته نه این و نه آن دیگری در تخصص من است. یکی دو هفته قبل فیلم کوهستان سرد را برای بار دوم دیدم و چون این فیلم مستقیما به جنگهای داخلی و تأثیر آن بر روی زندگی مردم (یا بخشی از مردم) آمریکا داشت بی مناسبت ندیدم که یکی دو جمله از فیلم را اینجا هم بگذارم.

 

اینمان(خطاب به آدا): اگر می تونستی درونم رو ببینی ، یا اونچه که بهش روح می گی رو، می فهمیدی که ترسم از چیه؟ فکر می کنم که از درون پوسیدم. اونا سعی کردن که منو رو زمین ثابت قدم کنن ولی من آماده ش نبودم. اما اگه... اما اگه خوبی هم داشتم دیگه اونو از دست دادم. اگر احساسی در درونم بود اونو با تیر زدم. بعد اون کارایی که کردم چطوری می تونستم برات نامه بنویسم؟ چه ریختی دیده می شدم؟

همان طور که گفتم درباره این فیلم زیاد می شود حرف زد. بهتر است که  خودتان آن را ببینید. جمله عنوان تاپیک هم از دیالوگهای  جودلاو  در این فیلم هست. به نظرم که جوهر و جان تمام جنگهای بشریت در همین جمله کوتاه  خلاصه شده است.

 

 

                              

نظرات 1 + ارسال نظر
نشاط شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://www.ne6att.blogfa.com

سلام همشو خوندم واقعا که محشرید درست یه ساعت طول کشید که همشو بخونم هنگ کردم در برابر این همه اطلاعات کم اوردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد