یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

آنچه اصل است با چشم سردیده نمی شود

وقتی به گربه خیالی می گویم: "بیا جلو پیشی! پیشی بیا پیتزا!" النا طوری رفتار می کند که انگار در حال دیدن گربه ای واقعی است ولی واضح است که شیدا وجود گربه را باور نکرده و جواب می دهد:" ئه! اینجا که گربه ای نیس بابا!...

حکایت، حکایت تخیل است. حکایت، حکایت تخیل است و از دست دادن آن در سنین بالاتر. شازده کوچولو هجویه است بر دنیای کاسبکارانه بزرگترها. بزرگترهایی که قوه تخیل خود را از دست داده اند و دیگر توان دیدن فیل در شکم مار را ندارند. بزرگترهایی که قدرت دیدن چاه در دل صحرا را ندارند و همان بزرگترها هستند که قدرت دیدن لبخند ستاره ها را از دست داده اند.

شازده کوچولو هجویه است بر دنیا کاسبکارانه بزرگترها. آنها که سند و قباله را دلیل مالکیت می دانند و مالکیت را انتهای آمال انسانی...

... ولی تو که نمی‌توانی ستاره‌ها را بچینی.

-نه، ولی می‌توانم آنها را در بانک بگذارم.

-یعنی چه؟

- یعنی من تعداد ستاره‌های خود را روی یک ورقه کاغذ می‌نویسم و بعد، آن ورقه را در کشویی می‌گذارم و در آن را قفل می‌کنم.

- همین؟

- بلی که همین.

شازده کوچولو هجویه است بر دنیای کاسبکارانه بزرگترها. آنان که بر کشوری حکومت می کنند که حتی یکبار نیز تمامی آن را نگشته اند اگر چه کشورشان کوچک باشد و نه با مردم خود آشنایند و نه آنها را می شناسند...

-ولی در اینجا کسی نیست که محاکمه شود!

پادشاه جواب داد: ازکجا معلوم؟ من که هنوز به دور کشور خود نگشته ام....

شازده کوچولو هجویه است بر وظیفه شناسی مکانیکی و بدون احساسات. همان چیزی که در بین مردم ما به "المأمور معذور" شهرت یافته است...

فانوس افروز گفت: فهمیدن ندارد. دستور دستور است.

و در انتها هشداری برای بچه ها که بائوبابها را جدی بگیرند. بدی های کوچکی که چون نهالی کوچک هستند و آنقدر رشد می کنند که در انتها شیرازه تمام امور را از دست آدمی به در می برند.

شازده کوچولو راهنمای عشق ورزی است اما نه از نوع عشق ورزی دم دستی که... خودتان ببینید:

- اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که در میلیونها ستاره فقط یکی از آن پیدا شود همین کافی است که وقتی به آن ستاره‌ها نگاه می‌کند،‌ خوشبخت باشد. چنین کس با خود می‌گوید: "گل من در یکی از این ستاره‌ها است..." ولی اگر گوسفند گل را بخورد برای آن کس در حکم این است که تمام ستاره‌ها یکدفعه خاموش شده باشند. خوب، این مهم نیست؟

شازده کوچولو راهنمای عشق ورزی است اما... خودتان ببینید:

-من نمی بایست به حرفهای او گوش بدهم. هرگز نباید به حرف گلها گوش داد. فقط باید نگاهشان کرد و بوییدشان. گل من سیاره من را معطر می کرد، اما من نمی دانستم چگونه از او لذت ببرم.... می بایست درباره او از روی کردارش قضاوت کنم نه از روی گفتارش.

شازده کوچولو راهنمای دلهای عاشق است...

هیچ چیزی را تا اهلی نکنند، نمی‌توان شناخت. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان می‌خرند. اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدمها بی‌دوست و آشنا مانده‌اند. تو اگر دوست می‌خواهی مرا اهلی کن!

شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟

روباه در جواب گفت: باید صبور بود. تو اول کمی دور از من به این شکل لای علفها می‌نشینی. من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد و تو هیچ حرف نخواهی زد. زبان سرچشمه سوءتفاهم است. ولی تو هر روز می‌توانی قدری جلوتر بنشینی.

شازده کوچولو قطبنمای دل عاشق است...

-آنچه اصل است با چشم سردیده نمی شود... آدمها این حقیقت را فراموش کرده اند ولی تو نباید فراموش کنی. تو هرچه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود. تو مسئول گل خود هستی...

سال 58 یا 59 بود که برنامه کودک تأتر تلویزیونی شازده کوچولو را پخش کرد. آن زمان تا سالهای 62-63 که سریال ژاپنی مسافر کوچولو از سیما پخش شد از داستان سردرنیاوردم. دفعه اول بچه بودم و خام و دفعه دوم سریال آن نبود که اگزوپری نوشته بود.

حدود سال 72-73 بود که با کتابهای لئو بوسکالیا آشنا شدم و تعریفهای مکرر او در کتابهایش سبب شد تا شازده کوچولو را بخرم. اگر بخواهم 3 جلد کتاب را معرفی کنم که خواندن آنها تمام انسانهای روی کره زمین را از خواندن تمامی کتابهای دیگر بی نیاز می کند اولینش همین کتاب شازده کوچولو است دومی جاناتان مرغ دریایی و سومی پیامبر. این سه کتاب کتابهایی هستند برای تمامی زمانها،مکانها و افراد از هر سن و جنس و نژاد. شازده کوچولوی کتابخانه ام را بارهاو بارها کادو داده ام و بارها و بارها دوباره خریده ام. به چند نفر؟ نمی دانم حسابش ازدستم در رفته است.

شازده کوچولو کتابی است که در ظاهر برای کودکان نوشته شده اما هدفی فراتر از سرگرمی بچه ها در شبهای سرد زمستان در کنار بخاری دارد. شازده کوچولو عصاره تجربیات انسانی آنتوان دوسنت اگزوپری است،کوتاه، مفید و مختصر. اگزوپری بدون حاشیه پردازی به قلب حقایق انسانی شیرجه می زند، اولویتها را به بازی می گیرد وآنها را جابجا می کند.

ترجمه های موجود در بازار ایران زیادند ولی معروف ترین و قدیمی ترین ترجمه شازده کوچولو متعلق به محمد قاضی است. من خودم این ترجمه را به ترجمه شاملو ترجیح می دهم. چرایش را نمی دانم ولی شاید شاملو زیادی مغلق نوشته و شایدهم خیلی ساده نوشته . به هرحال ترجیح من ترجمه قاضی است. ترجمه...را هم هنوز نخوانده ام شاید روزی....

شازده کوچولو به زبان انگلیسی را می توانید از اینجا دانلود کنید و ترجمه محمد قاضی را می توانید اینجا بخوانید.

نظرات 1 + ارسال نظر
رها یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ق.ظ http://www.raha70sh.blogfa.com

من شازده کوچولو، ترجمه شاملورو خوندم. اگه اشتباه نکنم سال 86-85 بود. به پیشنهاد محسن خوندمش.
وقتی تموم شد حس کردم چیزی ازش نفهمیدم و شاید انقدر مفاهیم پشت هم هجوم آورده بود به ذهنم که این طور فکر می کردم برای همین دوباره خوندمش. یادمه در عرض یه هفته چهار بار خوندمش. هنوزم گاهی از سر میگیرم خوندنشو و هرچی دفعات خوندنم بیشتر می شه انگار بهتر می فهمم چی می خواد بگه.
منم تا حالا 3-4 باری هدیه دادمش. الان دیگه تقریبا همیشه باهامه. و من آخرین صفحات کتاب رو خیلی دوست دارم.
پیامبرم خوندم. 3سال پیش بود. از فاطمه، دوستم کادو گرفتمش. البته ندارمش.
ولی پیامبر کتابی نبود که بیشتر از 2 بار بخونم.

هیچ وقت پیامبر رو از سر نخوندم. مثله فال حافظ از وسط بازش می کنم. هر جا اومد یه چند صفحه ای می خونم بعد می ره تا یه وقت دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد