اولین خواننده غربی که با صدایش آشنا شدم ساندرا نام داشت و اولین ترانه ای که با صدایش شنیدم جانی می خواهد زندگی کند. آن زمان انقدر انگلیسی نمی دانستم که بفهمم مفهوم ترانه ای که گوش میدهم یعنی چه. بیست سالی که گذشت متن ترانه را از جایی و اصل ترانه را از جایی دیگر دنلود کردم. دست کم الان انقدر می دانم که بحث بحث حمایت از حقوق حیوانات است.
اصل ترانه را می توانید از اینجا دانلود کنید
I got something on my mind |
چیزی در ذهنم وجود دارد |
makes me sad and makes me cry, Oh no |
که مرا ناراحت می کند و گریان، اوه نه |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Just an ordinary day |
فقط یک روز معمولی دیگر |
an animal will pass away, Oh no |
و حیوانی خواهند مرد |
Johnny wanna live |
اوه نه، جانی می خواهد زندگی کند |
Who's to say he got no rights |
چه کسی می گوید که او حقی ندارد |
even not a right to life |
حق ندارد که زندگی کند |
Don't know why it leaves you cold |
نمی دانی که چرا ترا با سردی ترک می کند |
don't know how to make it show, Oh no |
نمی دانی که چگونه احساست را نشان دهی، اوه نه |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Through his eyes I look inside his heart |
از درون چشمانش می توانم درون قلبش را ببینم |
he can feel like me and you |
او می تواند مانند من و تو احساس کند |
Can't defend himself 'cause he can't talk |
اما نمی تواند از خودش دفاع کند چون نمی تواند صحبت کند |
and this is why I talk to you |
و به همین دلیل است که من [به جای او]با تو صحبت می کنم |
Johnny isn't just a name |
جانی فقط یک اسم نیست |
he stands for every creature's pain, Oh no |
او عهده دار رنج تمام مخلوقات شده، اوه نه |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Go and try to look inside his heart |
سعی کن که درون قلبش را ببینی |
you can find your own mistakes |
تا اشتباهاتت را بیابی |
try to hide them thinking he can't talk |
سعی می کنی آنها را با فکر کردن به اینکه نمی تواند صحبت کند پنهان کنی |
but he can read them in your face |
اما او می تواند آنها را از صورتت بخواهند |
Got to give his skin away |
پوستش را می کنند |
for coats they wear on summerdays, Oh no |
برای کت هایی که در روزهای تابستانی می پوشند، اوه نه |
Johnny wanna leaves you cold |
جانی می خواهد ترا به سردی ترک کند |
I swear I'm gonna make it show |
قسمت می خورم که آن را نشان دهم |
Johnny wanna live, Oh no |
جانی می خواهد زندگی کند، اوه نه |
Yeaah Yeaah, Johnny wanna live |
آره آره، جانی می خواهند زندگی کند |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
Oh, Johnny |
اوه جانی |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
You have the right to live |
تو حق داری که زندگی کنی |
Oh, Johnny |
اوه جانی |
Johnny wanna live |
جانی می خواهد زندگی کند |
درباره حمید قبلا نوشته بودم. به اصرار من شعرهایش را برای مجله اطلاعات هفتگی فرستاد. در صفحه شعر این مجله جای پایی پیدانکرد اما صفحه طنز این مجله (موسوم به شنگول آباد) خیلی تحویلش گرفت.
از قضای اتفاق یکی از همشهری های ما هم اشعار طنزش را برای این صفحه می فرستاد. آنچه می خوانید جدال قلمی آن دوست در حدود بیست سال پیش:
هدیه زیبای زن
فرحناز محمدی کرج 20 شهریور 70
زن چو بگرفتی شنو آوای زن
کیف کن از اخم و از تیپای زن
ناگرفته زن چنین ترسی از او
پس بترس از هیبت فردای زن
کفش را بر فرق سر همچون کلاه
نیک می دان هدیه زیبای زن
سخت جانی تو از این بابت نترس
دق نخواهی کرد از نقهای زن
دست خالی گر به خانه آمدی
سرمکش از جیغ و از غوغای زن
گر پدر بی عرضه باشد حق بود
نق نق مسعود یا سارای زن
جرات آن را نداری پانهی
دست خالی خانه بابای زن
خاطرت هم جمع در هرخانه ای
نیست بی عشق و محبت جای زن
سعی کن زین پس بریزی از صفا
گوهر اشعار خود در پای زن
لبخند زنیم با هم
جواب گل صنم از حمید علی رستمی شاهرود
هان گل صنم خوش بین از شعر حذرکن هان
در عالم زن بودن انکار نکن مردان
از جور و جفای زن عالم همه آگاه است
وز صلح و صفای مرد پرگشته بسی دیوان
غوغای زنان آنیست یک آن دگر فانیست
هرگز مهراس از زن و زلنگه کفش آن
گر مرد کند نرمی باید که به اندازه
وزنه زن او گردد چون شیر ژیان غران
ای گل صنم بیغم خواهم که شوی خرم
لینکن تو بدمردان در شعر مکن عنوان
فرقی نبود هرگز در پیش خداما را
چون آمد مرد و زن از روز ازل یکسان
در صلح وصفا باشیم پابند وفاباشیم
لبخند زنیم با هم در محضر شنگول خان
تا دل نشود چرکین از تلخی این گفتار
گشت ارشاد را با دو پایانبندی ساخته اند. در پایانبندی دوم عباس (حمید فرخ نژاد) و حسن (ساعد سهیلی) زندانی می شوند و برای سخنرانی به یک مدرسه پسرانه فرستاده شده اند. عباس برای عبرت گرفتن بچه ها شروع به سخنرانی می کند.
عباس: شما رو امروز آوردن اینجا که آخر عاقبت خلاف رو ببنید، که آدم بشید. یعنی عبرت بگیرید. آدم باید از آدمهای بدبخت عبرت بگیره؛ از آدم خوشبخت ها الگو بگیره. مثلا خود ما تو زندگی الگومون کی بود؟ اکبر آقا چاله سیرابی، غلام پشگل، قنبر کفتر باز (بلندگو را در جلوی صورت حسن می گیرد) آقا شما الگوت تو زندگی کی بوده؟
حسن: شما عباس آقا!
عباس: بفرما! یعنی خاک تو سر این بکنن که الگوش منم. یه زمانی که قد شما بودم یه روزی معلمه اومد تو کلاس گفت آقا می خوام یه تیاتر راه بندازیم. کی می خواد نقش گوسفند رو بازی بکنه؟ آقا به حرضت عباس کل کلاس اینجور دستاشون رو گرفتن(دستش رو بالا می بره) همه جز حاجی ت. بعد گفت کی می خواد نقش گرگ رو بازی بکنه. ما گفتیم آقا ببخشید نقش جک جونور دیگه ای ، غلاغی، فیلی، شیری پلنگی، چیزی نداری بدی به ما؟ گفت نه یا باهاس گوسفند باشی یا گرگ. بعد از اون بود که ما تو زندگی مون فهمیدیم آقا یا باس گرگ باشی یا...؟
بچه ها: گوسفند.
عباس:یا باس بزنی یا...؟
بچه ها: می زننت.
عباس: یا باس بخوری یا...؟
بچه ها: می خورنت.
عباس: یا باس بمالی یا...؟
بچه ها: می مالننت.
عباس: حالا ما اشتباه کردیم. ولی از یه گرگ بارون دیده به شما نصیحت یعنی اگه گرگم شدید به جهنم، بشین! ولی این تن بمیره، جون هر چی مرده، گوسفند نباشید تو زندگی تون.
دست زدن بچه ها.