کشوری کوچک و جمعیتی اندک؛
ماشین دارند اما نیازی به آن احساس نمی کنند.
مرگ را جدی می گیرند و آرزوهای دور و دراز ندارند.
قایق و ارابه دارند، اما سوار نمی شوند.
زره و سلاح دارند اما آنها را بر نمی گیرند.
به جای نوشتن، با چوب خط حساب هایشان را نگاه می دارند.
غذا و لباسشان ساده و خوب، خانه شان امن، و راضی از زندگی.
ده همسایه در دیدرس شان است؛
صدای خروس و پارس سگانشان را می شنوند؛
اما پیر می شوند و می میرند در حالیکه پای از ده خود بیرون نگذاشته اند.
ترجمه آخرین دفتر تائو ته جینگ
مترجم خودم