دکتر علی شریعتی ( به قول محمد قائد دکتر علی جاده قدیم) توی کتاب مزخرف کویرش یه فصل هایپر مزخرف داره به اسم "مبعودهای من". ادعاش اینه که ی لیست تهیه کنه از آدمهای خاصی که هر کدوم شون به صورت خاصی به زندگی اون جهت دادن و تأثیرات اثیری بر ذهن و روح و روان ش گذاشتن. از معلم دوره ی ابتدایی تا استاد دانشگاه ش تو فرانسه رو هم لیست کرده. البته این فقط ظاهر ماجراس... اصل قضیه اینه که خواسته برای خواننده چس کلاس بذاره که:" آره! درسته که من پیر و کچل شدم اما با همین وضعیت قزمیت تأهل م، الان توی پاریس دارم لاو می ترکونم و همین الساعة که شما داری چرندیات بنده رو می خونی یه دختر مجرد فرانسوی ترگل و ورگل رو تور کردم. و خلاصه دخترای جوون جون شون واسه من در میره..." البته نگفت که اون بنده ی خدا جونش واسه شریعتی در نرفت بلکه از دست دیوونه بازیهای اون خل شد و رفتش توی دریا خودشو غرق کرد. (اگه نگفته من از کجا میدونم؟)
خلاصه اینکه من هم بعد از کلی کشمکش و جنجال فکری تصمیم گرفتم که معبودهای خودم رو اینجا معرفی کنم که شما هم برید و حالشو ببرید. اما معبود اول: حسن هراکلیتوس.
حسن هراکلیتوس، مثل خیلیای دیگه، به صورت اتفاقی وارد زندگی من شد. یعنی از طریق اینترنت. ایشون یه وبلاگ با صفایی داشت/داره که می تونید برید و ملاحظه کنید. از خصوصیات فکری و اخلاقی ش زیاد تعریف نمیکنم که دست زیاد نشه. اما چیزهایی که من از حسن آقای هراکلیتوس یاد گرفتم به صورت خلاصه به شرح زیر است:
دیگه یادم نیست چیزهای مهمی رو که یاد گرفتم ولی همین ها فعلا کافیه. این شما و این وبلاگ حسن هراکلیتوس.