یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

اگر با هم بازگشتیم

گوش دادن به این ترانه هم خالی از لطف نیست البته:

لونرجع سوا


قلبی یا ویله لو تبعد یا غالی
ای قلب من اگر تو دور شوی
ما یام بلیله یسهرلک لیالی
من شب نمی خوابم و همه شب ها را بیدار می مانم
نظرة عیونک لو مرت فی بالی
نگاه چشمانت اگر ذهن من بگذرد
بنادی واقول بنادی واقول
فریاد کشیدم و گفتم، فریاد کشیدم و گفتم
واقول
و گفتم

لو نرجع سوا و اشوفک حبیبی
اگر با هم بازگشتیم و تو را ببینم عزیزم
وندوب بالهوا تبقالی نصیبی
ما در عشق ذوب خواهیم شد و تو قسمت من هستی
والقلب انکوا متخلی البعد یطول
قلبم آتش خواهد گرفت، اجازه نده جدایی به طول انجامد

لو ترجعلی وتاخد عمری
اگر به سوی من بازگردی و زندگی مرا بگیری
وکل سنینی وایامی
و همه سالها و روزهایم را
ما تفرفنی وتبعد عنی
مرا ترک نکن و نرو
واشوفک ع طول قدامی
من همیشه تو را در برابر خودم می بینم
کل الدنیا بتخلاص عندی
همه دنیا تمام خواهد شد
لاکن شوقی وغرامی
اما شور و عشق من
لا ما یزول
هرگز تمام نخواهد شد

 می توانید از اینجا دانلودش کنید.

رویاهایم بی تو چگونه میخواهند زنده بمانند

این ترانه کارول سماحه اولین کاری هست که ازش دیدم و خیلی دوستش دارم. می توانید به  فایل صوتی آن گوش کنید یا فایل تصویری آن را ببینید.



 کیف بدی عیش

خواننده: کارول سماحة
آلبوم: انا حرة –
۲۰۰۴

کیف بدی عیش
بی تو چگونه زنده بمانند

نهار لو غبت نهار عن قلبی و ما طلیت
اگر بخواهد دل من روشن شود

بخاف فکری بیحتار اندهت و ما ردیت
میترسم که فکر و ذهنم آشفته شود و جواب ندهد

بتمر ببالی کتیر بهاللیالی
به دلم امر کند و این شبهایم طولانی شود

بنده ع غیابک تعا شوف حالی
ببین در نبودت حال و روزم چه شده است

کیف بدی یعیش من دونک احلامی
رویاهایم بی تو چگونه میخواهند زنده بمانند

من دون عیونک شو بتسوى ایامی
بدون چشمانت روزهایم با هم تفاوتی ندارند
انا کیف بدی یعیش من دونک احلامی
رویاهایم بی تو چگونه میخواهند زنده بمانند

من دون عیونک شو بتسوى ایامی
بدون چشمانت روزهایم با هم تفاوتی ندارند

مین فی غیرک مین بیعطینی هالحنان
چه کسی اینگونه به تو مهر و محبت بخشیده است؟

لولاک ما عشقت سنین او حسیت بامان
یا اینطور سالها عاشقت شده و امنیت داده است؟

الدنیا حولی بتحلى بعینی
دنیا در چشمانم شیرین و زیباست

لما حبیبی بظل هیک
وقتی اینگونه سایه می اندازی عشق من

کیف بدی یعیش من دونک احلامی
رویاهایم بی تو چگونه میخواهند زنده بمانند

من دون عیونک شو بتسوى ایامی
بدون چشمانت روزهایم با هم تفاوتی ندارند


انا کیف بدی یعیش من دونک احلامی
رویاهایم بی تو چگونه میخواهند زنده بمانند

من دون عیونک شو بتسوى ایامی
بدون چشمانت روزهایم با هم تفاوتی ندارند

ما بتخیل شوف اصحابی وما احکیلن عنی وعنک
هر چه تصور کردم دوستانم را دیدم که از تو و من صحبت میکردند

دخلک یا اغلى احبابی الهت لا یحرمنی منک
تو ای با ارزشترین معشوق من، خداوند مرا از تو محروم نکند
ما بتخیل شوف اصحابی وما احکیلن عنی وعنک
هر چه تصور کردم دوستانم را دیدم که از تو و من صحبت میکردند

دخلک یا اغلى احبابی الهت لا یحرمنی منک
تو ای با ارزشترین معشوق من، خداوند مرا از تو محروم نکند

 

ولا بتخیل یمرق بکرى ویصیر الی بینی وبینک دکرى
فکر نکن که فردا میتوانی سوء استفاده کنی، آن چه بین من و تو بود خاطره شد

کیف بدی یعیش من دونک احلامی
رویاهایم بی تو چگونه میخواهند زنده بمانند

من دون عیونک شو بتسوى ایامی
بدون چشمانت روزهایم با هم تفاوتی ندارند

 

انا کیف بدی یعیش من دونک احلامی
رویاهایم بی تو چگونه میخواهند زنده بمانند

من دون عیونک شو بتسوى ایامی
بدون چشمانت روزهایم با هم تفاوتی ندارند

 

اگر می توانستم

لو فیی رجع بایدی الوقت لانو شویه

اگر می توانستم با دستانم زمان را باز می گرداندم چراکه این زمان زیادی نیست

نفس المکان ونفس ها الغنّیه

همان جا و این ترانه

وانت وانا کنّا باوّل یوم

همانطور که من و تو در اولین روز بودیم

مشتاقه کانت عینکیک وکلها حنّیه

کاش می توانستم آن روزهایی را باز گردانم که چشمانت دلتنگ شده بودند و پر از مهربانی بودند

تضحک الیّ والعمر یرکض لیا

به من می خندی و به عمرم اضافه میشود؟

وبعید کان بعید یوم اللّوم

و کم می شد روزهایی که خودم را سرزنش می کردم

وین راحوا لفتاتک الملیانی حبّ وغیری

کجاست قلبی که پر از عشق و غیرت بود؟

شو ال غیرک وال کبّرک یازغیری

چه چیزی تو را عوض کرد ؟ و تو را بزرگ کرد؟ای کسی که به نظر من کوچک هستی

شو ال علمّک عالبعد والاحزان

چه چیزی دوری و ناراحتی را به تو آموخت؟

ماارتاحوا عیونی انا من یوم صرت بعیدة

از روزی که از هم دور شدیم چشمانم راحت نیستند

ولاعاد غیرک اید تمسک ایدی

و هیچ دستی به جز دست تو نبود که دستم را بگیرد

ولاعاد یذکر حبنا النسیان

دیگر عشق فراموش شده ما بر سر زبان ها نبود

لو فیی رجع بایدی العمر لانو مرّة

اگه میتوانستم حتی یک بار هم که شده دنیا را به عقب باز می گرداندم

وترجع الی باللیل هاک الغمرة

و شبی همان عشق گذشته ها را باز گردانم

سکّر علیک الورد غل ونام

و تو را گل باران کنم و آسوده به خواب بروم

لو فیی ردّ الحکی وقت اللی کنت تقولی

اگر می توانستم،حرفهای گذشته را که به من می زدی باز می گرداندم

بحبّک انا وعیونک یغنولی

آن زمان که می گفتی دوستت دارم و چشمانت برای من آواز میخواندند

احلى قصیدة ورجع الایام

بهترین اشعار و قصیده ها را برای من میسراییدی،  و روزها را باز می گرداندم...

وین راحوا لفتاتک الملیانی حبّ وغیری

کجاست قلبی که پر از عشق و غیرت بود؟

شو ال غیرک وال کبّرک یازغیری

چه چیزی تو را عوض کرد ؟ و تو را بزرگ کرد؟ای کسی که به نظر من کوچک هستی

شو ال علمک عالبعد والاحزان

چه چیزی دوری و ناراحتی را به تو اموخت؟

ماارتاحوا عیونی انا من یوم صرت بعیدة

از روزی که از هم دور شدیم چشمانم راحت نیستند

ولاعاد غیرک اید تمسک ایدی

و هیچ دستی به جز دست تو نبود که دستم را بگیرد

ولاعاد یذکر حبنا النسیان

دیگر عشق فراموش شده ما بر سر زبان ها نبود

مروان خوری

 آلبوم : قصرالشوق

 

ترجمه ترانه از اینجا

دانلود ترانه 

 

برایم از عشق بگو



زحمت ترجمه این ترانه Sezan Aksu را دوست عزیزم داوود افشار کشیده اند.



Aç kalbini ben geldim

قلبت را بگشا؛ ببین که من آمده ام

Siki siki tut birakma

مرا در آغوشت جای ده و رهایم مکن

Zar zor yiktim duvarlarimi

دیوارهایم را به سختی ویران ساختم

Kiymetini bil uzatma

قدر این لحظه را بدان و درنگ مکن

 

 

Bak yaldizlarimi döktüm

ببین که چگونه حفاظ هایم را رها کردم

açtim kapilarimi gir içeri

درهای قلبم را بازکرده ام تا تو وارد شوی

Gör parklarimi bahçelerimi

بیا و پارکها و باغچه هایی را که در قلبم دارم نظاره کن

Anla ben büyük harflerden ürktüm

فقط بدان که از جملات ثقیل هراسانم

 

 

Ben anlamam toptan tüfekten

از توپ و تفنگ سردر نمی آورم

ben anlamam tastan yürekten

از سنگ انداختن و شجاعتهای آنچنانی چیزی نمی دانم

Anlamam akintiya kürekten

از پارو زدن بر خلاف جهت آب چیزی نمی دانم

Bunlari bosver ne haber asktan

این حرفها را کنار بگذار؛ برایم از عشق بگو

 

 

Ben anlamam toptan tüfekten

از توپ و تفنگ سردر نمی آورم

ben anlamam tastan yürekten

از سنگ انداختن و شجاعتهای آنچنانی چیزی نمی دانم

Anlamam akintiya kürekten

از پارو زدن بر خلاف جهت آب چیزی نمی دانم

Bunlari bosver ne haber asktan

این حرفها را کنار بگذار؛ برایم از عشق بگو

 

 

Gözlerini arkasini

آینه پشت چشمهایت را

Sözlerinin alt yazisini

زیرنویس حرفهایت را

Kalp diline çevirdim çoktan

به زبان دل برگرداندم

Okudum öztürkçe acisini

و با زبان دل دردهایشان را درک کردم

 

 

Bak yaldizlarimi döktüm

ببین که چگونه حفاظ هایم را رها کردم

açtim kapilarimi gir içeri

درهای قلبم را بازکرده ام تا تو وارد شوی

Gör parklarimi bahçelerimi

بیا و پارکها و باغچه هایی را که در قلبم دارم نظاره کن

Anla ben büyük harflerden ürktüm

فقط بدان که از جملات ثقیل هراسانم

 

 

Ben anlamam toptan tüfekten

از توپ و تفنگ سردر نمی آورم

ben anlamam tastan yürekten

از سنگ انداختن و شجاعتهای آنچنانی چیزی نمی دانم

Anlamam akintiya kürekten

از پارو زدن بر خلاف جهت آب چیزی نمی دانم

Bunlari bosver ne haber asktan

این حرفها را کنار بگذار؛ برایم از عشق بگو

 

 

Ben anlamam toptan tüfekten

از توپ و تفنگ سردر نمی آورم

ben anlamam tastan yürekten

از سنگ انداختن و شجاعتهای آنچنانی چیزی نمی دانم

Anlamam akintiya kürekten

از پارو زدن بر خلاف جهت آب چیزی نمی دانم

Bunlari bosver ne haber asktan

این حرفها را کنار بگذار؛ برایم از عشق بگو


می ترسم که بروی

قبلا از مروان خوری یک ترانه ،که به صورت مشترک با کارول سماحه اجرا شده بود، گذاشته بودم. زحمت ترجمه ترانه زیر را به فارسی دوست عزیزم سید مهدی موسوی کشیده اند. اصل ترانه را می توانید از اینجا دانلود کنید.


خایف لا تروحی



خایف لا تروحی ............خایف على روحی ؛ انا حدک خایف على طول

می ترسم که بروی.... می ترسم به خاطر خودم؛ وقتی که درکنارت هستم همیشه می ترسم
 
 
من لهفة قلبی؛ خایف على حبی؛ مش قادر خبی ولا قول
به خاطر اشتیاق قلبم، از رفتنت می ترسم دلداده ام ؛ نمی توانم ترسم را مخفی کنم و نمی توانم آنچه در دل دارم به زبان بیاورم


خایف یا قلبی لولا روحتی انسى حالی؛ فتش علیکی ما لاقیکی بهاللیالی؛ حدیی ما تکونی حدی ما تکونی
می ترسم ای جان من که اگر بروی؛ در این شب به دنبالت بگردم و پیدایت نکنم؛ می ترسم در کنارم نباشی
خایف عا قلبی لما یسألنی علیکی؛ شو بدی قیلو والعطر یسأل علیکی؛ تشتاق عیونی تشتاق عیونی
می ترسم اگر دلم از تو پرسید؛ به او چه جواب دهم و عطر از تو می پرسد؛ و چشمانم همچنان مشتاق توست
متعلق فیکی بدی خبیکی حدی خلیکی على طول؛ بسمع همساتک بلحق دعساتک خوفی تودیکی على طول
به تو وابسته شدم و دوست دارم این را ازتو مخفی کنم. همواره در کنارم باش تا نجوایت را بشنوم
خایف یا قلبی لولا روحتی انسى حالی؛ فتش علیکی ما لاقیکی بهاللیالی؛ حدیی ما تکونی حدی ما تکونی
می ترسم ای جان من که اگر بروی؛ در این شب به دنبالت بگردم و پیدایت نکنم؛ می ترسم در کنارم نباشی
خایف عا قلبی لما یسألنی علیکی؛ شو بدی قیلو والعطر یسأل علیکی؛ تشتاق عیونی تشتاق عیونی
می ترسم اگر دلم از تو پرسید؛ به او چه جواب دهم و عطر از تو می پرسد؛ و چشمانم همچنان مشتاق توست
اه اه اه اه اه

خایف یا قلبی لولا روحتی انسى حالی؛ فتش علیکی ما لاقیکی بهاللیالی؛ حدیی ما تکونی حدی ما تکونی
می ترسم ای جان من که اگر بروی؛ در این شب به دنبالت بگردم و پیدایت نکنم؛ می ترسم در کنارم نباشی
خایف عا قلبی لما یسألنی علیکی؛ شو بدی قیلو والعطر یسأل علیکی؛ تشتاق عیونی تشتاق عیونی
می ترسم اگر دلم از تو پرسید؛ به او چه جواب دهم و عطر از تو می پرسد؛ و چشمانم همچنان مشتاق توست

خایف یا قلبی لولا روحتی انسى حالی؛ فتش علیکی ما لاقیکی بهاللیالی؛ حدیی ما تکونی حدی ما تکونی
می ترسم ای جان من که اگر بروی؛ در این شب به دنبالت بگردم و پیدایت نکنم؛ می ترسم در کنارم نباشی
خایف عا قلبی لما یسألنی علیکی؛ شو بدی قیلو والعطر یسأل علیکی؛ تشتاق عیونی تشتاق عیونی
می ترسم اگر دلم از تو پرسید؛ به او چه جواب دهم و عطر از تو می پرسد؛ و چشمانم همچنان مشتاق توست