-
گفت و گو های تنهایی
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 10:19
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 اینها هیچ چیز رانمی فهمند، هیچ چیز را احساس نمی کنند، شامشان فقط بوی پلو را تشخیص می دهد و بوی پول را، چشمشان وزن و قد آدم را می بیند و حقوق و رتبه اش را، علم برایشان تصدیقی است برای استخدام، دین برایشان راهی است به سوی حور و غلمان و جوی شیر، نامه برایشان ابزاری است برای احوالپرسی و...
-
هرچه زنـی بزن مزن طعنه به روزگـار من
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1389 07:40
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 هر چه کـُنی بُکـُن مکـُن تـَرک من ای نگار من هرچه بَری ببَر مبر سنـگدلی بکـار من هرچه هِلی بهـِل مهل پرده به روی چون قمـر هرچه دَری بدَر مدر پرده ی اعتبار من هرچه کِـشی بکـِش مکش باده به بزم مدعی هرچه خوری بخورمخورخون من ای نگارمن هرچه دِهی بده مده زلف به باد ای صنم هرچه نهی بـنه...
-
متشکرم از ته دل
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 09:08
هیتی دختری ۶ ساله است که پدر ومادر و برادرش را در حادثه آتش سوزی از دست داد و تا ۹ سالگی در یتیم خانه زندگی می کرد. مسئولان یتیم خانه برای اینکه بچه ها سرپناهی داشته باشند آنها را سوار قطار می کنند تا کشاورزانه منطقه میدوست آنها را به فرزندی قبول کنند. در نبراسکا کشاورزی به نام هنری هیتی را انتخاب می کند و به خانه اش...
-
راهبان و دختر
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 08:34
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 حکایتی دیگر از کتاب ۱۰۰ حکایت ذن : تانزان و اکیدو دو راهب ذن در خیابان گل آلودی در شهر قدم می زدند که به دختری با جامه ابریشمین برخوردند، او به خاطر گل و لای می ترسید از خیابان بگذرد، تانزان گفت: بیا دختر، و او را بغل کرد و از خیابان گذراند. دو راهب تا شب سخن نگفتند، سرانجام در دیر...
-
از یار جرم آید واز تو غرامت
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 20:33
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 من شاید بیشتر از 4-5 نسخه مختلف مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری را که الان در بازار موجود هستند نگاه کردم ولی در هیچکدام مقالات خواجه را نیافتم. بیشتر این نسخه ها به مناجاتنامه و حداکثر الهی نامه و رباعیات خواجه بسنده کرده اند. من یک جلد مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری دارم که چاپ...
-
به روز حادثه تاوان عشق باید داد
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 18:40
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 عزیزا! چرخه روزگار و گردش دوران هرگز بر یک منوال نیست. تغییر و تبدیل از خصوصیات عالم ماده است. آدمی یک روز کودک است، روزی جوان و دیگر روز پیر. در کشاکش دهر، یک روز شادی ، یک روز غمگین. یک روز در محنتی و دیگر روز در بلا. امروز غرضم رقم سطوری است در این معنی. دوستا! شناخت هر چیز بسته...
-
نبرد که به سر رسید، سلاح ها بارگرانی می شوند بر دوش
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 14:41
دهکده ای توسط هجوم شنهای روان تهدید می شود. خانه های اطراف ده مجبورند که به عنوان خط دفاعی ده عمل کنند و در برابر گسترش شن به داخل دهکده مقاومت کنند. این خانه ها در حالیکه از هر طرف به محاصره شن درآمده اند توسط ساکنانشان رها نمی شوند. ساکنان این خانه ها وظیفه دارند شن را از اطراف خانه های خود خالی کرده و به وسیله سطل...
-
کرامات کوچک
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 16:56
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 هنگامی که بانکئی به آرامی برای پیروانش سخن می گفت، سالکی به نام شین شو سخنان وی را قطع کرد و به پیروی از معتقداتش بصدای بلند به ذکر پرداخت،(او به معجزات و کرامات ایمان داشت و نجات و رهایی را در تداوم ذکر کلمات مقدس می دانست). بانکئی از ادامه سخن بازماند و از سالک پرسید: -چه می خواهی...
-
محتسب و مست
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 11:13
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 من کلا از شعرهای پروین زیاد لذت نمی برم ولی این شعرش واقعا شاهکار است: محتسب مستــی بـــه ره دیــــد و گـریبـــــانش گــــرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست گفت مستــی زان سبب افتـــــان و خیـــــزان مــی روی گفت جـــــــرم راه رفتـــــــن نیست ره همــــــوار نیست گفت می...
-
ایکاش ما را رخصت زیروبمی بود
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 11:09
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 ایکاش مارا رخصت زیر و بمی بود چون به نی شرح عشقبازیمان دمی بود این نی عجب شیرین زبانی یاددارد تقریر اسرار نهانی یاددارد در غصه هایش قصه پنهان بسی هست در دمدمه ی او عطر دمهای کسی هست زان خم به عیاری چشیدن می تواند چون ذوق می دارد کشیدن می تواند خود معرفت موقوف پیمانه است گویی وین...
-
پرونده محرمانه جنگ خلیج فارس
شنبه 30 بهمنماه سال 1389 09:02
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 در روز دوم اگوست 1991 جهان به یکباره در شوک فرو رفت. عراق پیکان حمله ارتش میلیونی خود را متوجه همسایه کوچک خود کویت کرد. سیل تانکهای عراقی وارد کویت شدند و حکومت خاندان آل صباح در کمتر از 24 ساعت سقوط کرد. صدام مالک 20 درصد از ذخایر شناخته شده نفت جهان شده بود. اما چه چیزی سبب شد تا...
-
هدیۀ یک دوست، هرچه هست، آرزوی شادمانی برای توست
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 09:18
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 دور و بس نزدیک ری! شادم که به جشن تولدت می آیم! فرسنگها از تو دورم واز شوق با تو بودن سرشار. چه دلیلی بهتر از این... پرواز می کنم. سفرم را دردل مرغ زرّین بال، که من و تو پیشترها با او دیدار کرده بودیم، آغاز کردم. او دوست بود، مثل همیشه. اما وقتی گفتم ری کوچک بزرگ شده ومن باهدیه ای...
-
من همان کسی هستم که به دنبالش نمی گردی
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 08:32
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 یک روزنامه نگار پیر و تنها تصمیم می گیرد به مناسبت جشن تولد 90 سالگی اش به خود تجربه جنسـی با دختری باکره هدیه دهد. او از پاانـدازی کمک می گیرد ولی شب اول وقتـی وارد اتاق می شود که دختر خواب بود و دلش نمی آید که او را بیدارکند. کم کم پیرمرد دلباخته دخترک می شود. عشقی بدون کلام جریان...
-
بازمستانی که از راه می رسد؛ قسمت سوم
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 08:12
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 دوشنبه 10 دی امروز وقتی می خواستم از خانه بیایم بیرون، آژیر قرمز کشیدند. مامان از سرپله ها داد زد:”ماندانا، نرو، وایستا!” خودم هم می ترسیدم. اما نمی دانم چرا این روزها همه اش می خواهم لج کنم. گفتم:”دیر می شه” دوباره داد زد:”حالا وایستا! اگه دیرشد، خودم می برمت.” در را بازکردم که...
-
با زمستانی که از راه می رسد؛قسمت دوم
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 08:02
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 چهارشنبه 11 آذر مامان خانه نیست. برایم یادداشت گذاشته که برای دیدن یکی از دوستانش به بیمارستان می رود. غذایم ،لوبیاپلو و سوپ، توی فر است و یادم نرود که سوپم را حتما بخورم. حوصله غذا خوردن ندارم. از نبودن مامان ناراحت نیستم ولی از تنهایی دارم دق می کنم. کاش یک خواهر یا برادر داشتم تا...
-
با زمستانی که از راه می رسد؛ قسمت اول
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 08:01
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 پنج شنبه 28 آبان این نوشین هم عجب کارهای جالب و غیرمنتظره ای می کند. اصلا فکر نمی کردم روز تولدم یادش باشد. یک کتاب داستان و یک دفتر خاطرات کوچک هدیه گرفته ام. می گفت دلش می خواسته دفتر بزرگتری بخرد ولی لوازم التحریر فروشی محله دفترهای بزرگش را تمام کرده بوده. مطمئنش کردم که با...
-
نیایش
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 22:50
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 ای خداون د ! به عـلمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما...
-
نور عالم علوی فرا هر روزنی تابد
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 22:48
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 شبی در خرقه رندآسا گذرکردم به میخانه ز عشرت می پرستان را منور بود کاشانه زخلوتگاه ربانی وثاقی در سرای دل که تا قصر دماغ ایمن بود زآواز بیگانه چو ساقی در شراب آمد بنوشانوش در مجلس بنافرزانگی گفتند اول مرد فرزانه بتندی گفتم آری من شراب از مجلسی خوردم که مه پیرامن شمعش نیارد بوی پروانه...
-
ایکاش ما را رخصت زیر و بمی بود
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 22:46
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 دیرگاهی است اینجانشسته ام. مدّتها از شیشه این پنجره نیمه باز آسمان خدا را تماشا کرده ام. ساعتها است که قلم به دست آماده ام تا برای تو ای دوست سطری بنگارم اما دریغ که چون می اندیشم و یادت را متصوّر می شوم یکباره هست و نیست در ذهنم زبانه می کشد. ایکاش مارا رخصت زیر وبمی بود چون نی به...
-
غریبانه
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 22:43
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را باکه این بازی توان کرد شب تنهایی ام در قصدجان بود خیـالش لطفـهای بیـکران کـرد شاید امروزبرای این حرفها دیر باشد. شاید امروز گفته هایم مهجورند. عقده ای نشسته بر دل به یادغربت افتادم. غربتی که هر روز بیشتر می گردد و با طبع خسته ما مأنوس...
-
جلوه ای کرد و عشق بارید
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 22:43
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 عزیزا! روزگار غریبی است و آدمی زاده غریب تر ازهمه. کسی گفت مگر در عالم شادی نیست که تو هر بار از درد و رنج رقم می زنی؟ گفتم : می دانی؟!... آدمی تبعیدی این دنیاست، غریب افتاده و از اصل خود دور. ناچار درونش را با غم الفتی دیگر است. برای همین است که...
-
به رئیست اعتماد مکن- نگاهی به کتاب نقطه فریب اثر دن براون
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 19:21
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 رئیس جمهور آمریکا ،زاخاری هنری، در حال از دست دادن شانس خود در انتخابات بعدی ریاست جمهوری است. ناگهان ناسا در اعماق یخهای قطب شمال یک شهاب پیدامی کند که دارای فسیلی از جانداران عجیب و شبیه جانداران ماقبل تاریخ است. رئیس جمهور ،که به یک پیروزی بزرگ برای رقابت...
-
آئینه چون بی زنگ باشد هر نقشی در او بنماید
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 06:41
سلطان محققان، ابراهیم خواص رحمة الله علیه پیوسته با مریدان خود گفتی: کاشکی من خاک قدم آن سر پوشیده بودمی. گفتند: ای شیخ پیوسته ذکر و مدح او می کنی و ما را از حال او خبر ندهی؟ گفت: روزی وقتم خوش شد، قدم در بیابان نهادم و در وجد می رفتم تا به دیار کفر رسیدم. قصری دیدم سیصد دانه سر از کنگره های آن در آویخته. متعجب...
-
یادت نکنم که نه فراموش منی
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 06:22
نامه های عین القضات دو جلد کتاب قطور هستند. راستش من فقط فرصت کردم نگاهی به اونها بیاندازم. این نامه نامه سی وششم هست و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. عین القضات را بیشتر از طریق دکتر شریعتی می شناسم. در کویر بارها بهش ارجاع شده. بعله دیگر عاشق را با معشوق چه حساب؟ سلام به برکت می رسانم. و او وصیت می کند پیوسته...
-
از یار جرم آید واز تو غرامت
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 06:15
شانزده چیز دوستی و بندگی را شاید: اول جودی باید بی حاجت، دوم صحبتی باید بی آفت، سیم موافقتی باید بی مخالفت، چهارم نشستی باید بی ملامت، پنجم گفتی باید با سلامت، ششم یاری باید بی عداوت، هفتم عشقی باید بی تهمت، هشتم دیده ای باید با امانت، نهم شناختی باید بی جهالت، دهم خاموشی باید با عبادت، یازدهم حکم راستی باید با اشارت،...
-
پیوندهای نهان
یکشنبه 24 بهمنماه سال 1389 17:23
آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم گاهی وقتها آدمی در معنای توکّل حیران می ماند.گاهی اوقات فکر می کنم در هوائی تهی از هیچ به ریسمانی بندم. او بالا می کشد و پایین می آورد. اختیار همین اندازه است که بر طناب معلق دست وپایی بزنی. این جهان بازیچه است ، سرگرم مشو. می دانی؟! آدمها در باطن همه یک نمونه اند. صد شمایل از یک...
-
هیچ چی تو دنیا به اندازه اون ارزش نداشت
یکشنبه 24 بهمنماه سال 1389 07:42
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 یک مأمور امنیتی ،با بازی حمید فرخ نژاد و با نام مستعار هوشنگ رستگاری، در دانشگاهی در یک روستا یا شهر دورافتاده نام نویسی می کند. هدف او تحت نظر گرفتن دانشجویی با نام ارغوان کامرانی ،با بازی خزر معصومی، است. سرویس امنیتی که هوشنگ را در استخدام دارد منتظر است تا پدر...
-
بعد از این میزانِ خود شو
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 17:34
از این شعر مولوی خیلی لذت می برم: عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرونِ خویش خونِ انگوری نخورده، باده شان هم خونِ خویش هر کسی اندر جهان مجنونِ لیلا ای شدند عارفان لیلای خویش و دم به دم مجنونِ خویش ساعتی میزانِ آنی ،ساعتی موزونِ این ! بعد از این میزانِ خود شو،تا شوی موزونِ خویش یونسی دیدم نشسته بر لبِ دریای عشق گفتمش...
-
خلاقیت و نبوغ در سه گام
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 08:16
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مواد لازم: یک (ترجیحا چند داستان) خطی، یک قیچی مقداری چسب گام اول: داستان را به 3 یا 4 قسمت تقسیم می کنید. گام دوم: قسمت های اول را در آخر و قسمتهای آخر را در اول قرار می دهید. گام سوم: معجون حاصل را با چسب به هم می چسبانید. گام چهارم: اگر از چند داستان استفاده می...